𝕡𝕒𝕣𝕥:⁴
𝕡𝕒𝕣𝕥:⁴
°تهیونگ°
بالاخره گردنبند درست شد حالا باید ا/تو پیدا کنم
(30 مین بعد)
هنوز نتونستم پیداش کنم خسته شده بودم
تهیونگ:اخ گردنم
سرمو بردم بالا
تهیونگ:ا/ت؟ وای نه نه نه دیگه نه
بدو بدو رفتم بالا
رسیدم به پشته بوم
ا/ت بالای سکو وایساده بود میخواست خودشو بندازه پایین
بدو بدو رفتم سمتش
دستش و گرفتم و کشیدمش سمت خودم
°ا/ت°
میخواستم خودمو بنداز پایین تا از شر این تنهایی خلاص شم که یکی دستمو کشید
دستش و گذاشت زیر سرم و افتاد روم
احساس کردم یچیز خیلی نرمی رو لبامه
چشما وا کردم تهیونگ بود لبش رو لبم بود
قلبم شروع کرد به تند زدن میتونستم صدای قلب تهیونگم بشنوم
ولی خیلی حس خوبی بود دوست نداشتم از رو بلند شه ولی داشتم خفه میشدم پس یدونه زدم به کمرش که از روم بلند شد
تهیونگ:دیوونه شدی؟ چرا اینکارو کردی هاااااا؟(با گریه و داد)
ا/ت:مگه برات مهمم؟ زنده بودن یا نبودن من چه فرقی برای تو داره؟(با داد و گریه)
تهیونگ:معلو مه که مهمه
(دیگه نمیگم خودتون بدونید که کل این مکالمه داد و گریس)
ا/ت: تو که گردنبندمو شکس....
نزاشت حرفم تموم شه و محکم بغلم کرد تو بغلم داشت گریه میکرد از گریه اون منم گریم گرفت
نباید اینجوری باهاش حرف میزدم
تهیونگ:ا/ت من معذرت میخوام لطفا منو ببخش
نباید به گردنبندت دست میزدم
نباید....نباید....نباید
محکم بغلش کردم
ا/ت:تهیونگ گریه نکن اشکال نداره اتفاقیه که افتاده منم مقصرم نباید میزدمت نباید اون جوری باهات رفتار میکردم معذرت میخوام
احساس کردم یچیزی داره رو گردنم حرکت میکنه
از بغلش اومدم بیرون دیدم گردنبند و درست کرده(منحرف نشین بچم پاکه)
ا/ت:تهیونگ تو واقعا درستش کردی؟ (با ذوق )
تهیونگ:اوهوم
نمیدونم چرا اینکارو کردم ولی
رو پنجه پاهام وایسادم و گونشو بوسیدم(استغفرالله من بچه پاکیم)
°تهیونگ°
از کارش هنگ کرده بودم
دوباره قلبم تند تند میزد
وقتی ذوق میکنه خیلی کیوت میشه
داشت به گردنبندش نگاه میکرد
از فرصت استفاده کردمو گونشو بوسیدم (استغفرالله بچم تو پاک بودی)
بهترین حس دنیارو داشتم
نکنه عاشقش شدم ؟
نه بابا من اینجوری نیستم
تهیونگ:ا/ت هنوزم نمیخوای ریختمو ببینی؟
هنوزم مرده شور منو دوستامو ببرن؟
خندید و گفت :حالا من اونموقع یچی گفتم تو چرا جدی میگیری؟
تهیونگ:پس بریم؟
سرشو تکون به معنی اره تکون داد و حرکت کردیم به سمت خوابگاه.....
°تهیونگ°
بالاخره گردنبند درست شد حالا باید ا/تو پیدا کنم
(30 مین بعد)
هنوز نتونستم پیداش کنم خسته شده بودم
تهیونگ:اخ گردنم
سرمو بردم بالا
تهیونگ:ا/ت؟ وای نه نه نه دیگه نه
بدو بدو رفتم بالا
رسیدم به پشته بوم
ا/ت بالای سکو وایساده بود میخواست خودشو بندازه پایین
بدو بدو رفتم سمتش
دستش و گرفتم و کشیدمش سمت خودم
°ا/ت°
میخواستم خودمو بنداز پایین تا از شر این تنهایی خلاص شم که یکی دستمو کشید
دستش و گذاشت زیر سرم و افتاد روم
احساس کردم یچیز خیلی نرمی رو لبامه
چشما وا کردم تهیونگ بود لبش رو لبم بود
قلبم شروع کرد به تند زدن میتونستم صدای قلب تهیونگم بشنوم
ولی خیلی حس خوبی بود دوست نداشتم از رو بلند شه ولی داشتم خفه میشدم پس یدونه زدم به کمرش که از روم بلند شد
تهیونگ:دیوونه شدی؟ چرا اینکارو کردی هاااااا؟(با گریه و داد)
ا/ت:مگه برات مهمم؟ زنده بودن یا نبودن من چه فرقی برای تو داره؟(با داد و گریه)
تهیونگ:معلو مه که مهمه
(دیگه نمیگم خودتون بدونید که کل این مکالمه داد و گریس)
ا/ت: تو که گردنبندمو شکس....
نزاشت حرفم تموم شه و محکم بغلم کرد تو بغلم داشت گریه میکرد از گریه اون منم گریم گرفت
نباید اینجوری باهاش حرف میزدم
تهیونگ:ا/ت من معذرت میخوام لطفا منو ببخش
نباید به گردنبندت دست میزدم
نباید....نباید....نباید
محکم بغلش کردم
ا/ت:تهیونگ گریه نکن اشکال نداره اتفاقیه که افتاده منم مقصرم نباید میزدمت نباید اون جوری باهات رفتار میکردم معذرت میخوام
احساس کردم یچیزی داره رو گردنم حرکت میکنه
از بغلش اومدم بیرون دیدم گردنبند و درست کرده(منحرف نشین بچم پاکه)
ا/ت:تهیونگ تو واقعا درستش کردی؟ (با ذوق )
تهیونگ:اوهوم
نمیدونم چرا اینکارو کردم ولی
رو پنجه پاهام وایسادم و گونشو بوسیدم(استغفرالله من بچه پاکیم)
°تهیونگ°
از کارش هنگ کرده بودم
دوباره قلبم تند تند میزد
وقتی ذوق میکنه خیلی کیوت میشه
داشت به گردنبندش نگاه میکرد
از فرصت استفاده کردمو گونشو بوسیدم (استغفرالله بچم تو پاک بودی)
بهترین حس دنیارو داشتم
نکنه عاشقش شدم ؟
نه بابا من اینجوری نیستم
تهیونگ:ا/ت هنوزم نمیخوای ریختمو ببینی؟
هنوزم مرده شور منو دوستامو ببرن؟
خندید و گفت :حالا من اونموقع یچی گفتم تو چرا جدی میگیری؟
تهیونگ:پس بریم؟
سرشو تکون به معنی اره تکون داد و حرکت کردیم به سمت خوابگاه.....
۱۰.۲k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.