criminal case part13 🕖📔🎞️🖋️
criminal case part13 🕖📔🎞️🖋️
از زبان نویسنده
تهیونگ وقتی حال و روز جونگ کوک رو دید با وجود اینکه تقصیر اونکه جونگ کوک الان تو همچین وضعیتیه اما هیچ وقت هم نمی خواست اونو تو همچین وضعی ببینه
از زبان تهیونگ
از پست در اتاقش رو تخت بیمارستان دیدمش وقتی دست و پاهاشو به تخت قفل و زنجیر کرده بود
این کار بیشتر اونو دیوونه می کرد اما اگه رها میزاشتنش هیچ اعتمادی بهش نبود که بلایی سر خودش میاره یا نه
با تکه های شیشه دستشو عمیق بریده بود اما چون انقدر مست و پاتیل بود که دردی رو حس نمی کرد
سه روز تا دیدیم حالش بهتر شده از بیمارستان مرخصش کردیم اما با این حال بدش پشت میز کارش نشسته بود و هنوز دنبال مجرم می گشت
به کلویی گفتم مراقبش باشه و اگه اتفاقی افتاد سریع خبرم کنه
از زبان جونگ کوک
پشت میز کارم نشسته بودم به دلیل اینکه دستام باندپیچی شده بودن تایپ کردن برام سخت بود باید هرجور که شده فایل هارو برمیگردوندم
امیدی به برگشتن فایل ها نداشتم هنوز تو فکر کارتی بودم که از تو عمارت پیدا کردم
کارتی که مال تهیونگ بود
باید شکم رو برطرف می کردم حداقل بفهمم کار اون نیست بخاطر همین از جام بلند شدم و از دفترم خارج شدم
کلویی: جونگ کوک؟
....
کجا میری؟
➖: از کی باید هرکاری که میکنمو برای شما توضیح بدم... سرت تو کارت خودت باشه
رفتم تو اتاق کار تهیونگ و همه جارو مو به مو برسی کردم یه فلش پیدا کردم که تو یکی از کشوهای قفل شدش بود
برش داشتم و وصلش کردم به لپ تاب که با کلی گشتن تونستن یه فایل از حافظه ی پنهان پیدا کنم
باز کردن فایل یک ربع وقتمو گرفت اما ارزشش رو داشت
وقتی فایل باز شد یه ویدیو شروع به پخش کرد
اینجا... همون عمارتی نیست که.....
تهیونگ... تو چیکار کردی؟.....
شرط
۱۰۰ لایک ۱۵۰ کام
از زبان نویسنده
تهیونگ وقتی حال و روز جونگ کوک رو دید با وجود اینکه تقصیر اونکه جونگ کوک الان تو همچین وضعیتیه اما هیچ وقت هم نمی خواست اونو تو همچین وضعی ببینه
از زبان تهیونگ
از پست در اتاقش رو تخت بیمارستان دیدمش وقتی دست و پاهاشو به تخت قفل و زنجیر کرده بود
این کار بیشتر اونو دیوونه می کرد اما اگه رها میزاشتنش هیچ اعتمادی بهش نبود که بلایی سر خودش میاره یا نه
با تکه های شیشه دستشو عمیق بریده بود اما چون انقدر مست و پاتیل بود که دردی رو حس نمی کرد
سه روز تا دیدیم حالش بهتر شده از بیمارستان مرخصش کردیم اما با این حال بدش پشت میز کارش نشسته بود و هنوز دنبال مجرم می گشت
به کلویی گفتم مراقبش باشه و اگه اتفاقی افتاد سریع خبرم کنه
از زبان جونگ کوک
پشت میز کارم نشسته بودم به دلیل اینکه دستام باندپیچی شده بودن تایپ کردن برام سخت بود باید هرجور که شده فایل هارو برمیگردوندم
امیدی به برگشتن فایل ها نداشتم هنوز تو فکر کارتی بودم که از تو عمارت پیدا کردم
کارتی که مال تهیونگ بود
باید شکم رو برطرف می کردم حداقل بفهمم کار اون نیست بخاطر همین از جام بلند شدم و از دفترم خارج شدم
کلویی: جونگ کوک؟
....
کجا میری؟
➖: از کی باید هرکاری که میکنمو برای شما توضیح بدم... سرت تو کارت خودت باشه
رفتم تو اتاق کار تهیونگ و همه جارو مو به مو برسی کردم یه فلش پیدا کردم که تو یکی از کشوهای قفل شدش بود
برش داشتم و وصلش کردم به لپ تاب که با کلی گشتن تونستن یه فایل از حافظه ی پنهان پیدا کنم
باز کردن فایل یک ربع وقتمو گرفت اما ارزشش رو داشت
وقتی فایل باز شد یه ویدیو شروع به پخش کرد
اینجا... همون عمارتی نیست که.....
تهیونگ... تو چیکار کردی؟.....
شرط
۱۰۰ لایک ۱۵۰ کام
۳۵.۹k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.