the devil made me do it part2 👠🥼💋💉
the devil made me do it part2 👠🥼💋💉
بچه ها استاید دوم مدل موهای ات عه درسته می دونم شاید تو عکس اصلا جالب و خفن نباشه و خیلی لخته و حالت و فرمی نداره اما گذاشتمش چون بهترشو پیدا نکردم اما مدل موهاش این شکلیه
از زبان ا/ت
وقتی بهوش اومدم احساس کردم یه. از یه قرن از خواب بیدار میشم بدنم خشک بود چیزی رو بجز دشکی که زیرم بود و دستام که محکم به میله های تخت قفل و زنجیر شده بودن حس نمی کردم
تو این حین در اتاق باز شد و فرشته ی نجاتم اومد (دکتر روانیشو میگه) اومد بالا سرم
صدای دستگاهی که ضربان قلبم رو نشون میداد رو مخم بود اما به نفر بیشتر
دکتر: بالاخره بهوش اومدی
فرشته ی شیطان (وقتی اینو گفت یه نوازی که بدتر از شلاق بود روی صورتم نشست از اینکه مثل یه عروسک یا بهتره بگم مثل یه دختره بی کس و کار دستمالیم می کرد متنفر بودم)
صورتمو کردم اون طرف که دست از کارش بکشه اما سرسخت تر ازین حرفا بود
دکتر روان شناسی که خودشم دیوونست اگه بندازنش تو قفس اون وقت میبینی با چه گرگ پیر بدزادی مواجه شدی
دکتر: اتتت...
می دونی که نمی خوام درد کشیدنتو ببینم پس انقدر لجبازی نکن
میدونی که می خوام یه شب تا صبح زیرم باشی
نیشخندی گوشه ی لبم نشست نگامو از سرنجی که تو جیب کتش بود به چهره ی کثیفش دادم
➕: خفه شو
قسم می خورم یه روز با دستای خودم خفت میکنم دقیقا همون بالایی که سرم آوردی رو به سر خودت میارم
دکتر با خنده های شیطانی که زد کل تیمارستانو با صدای نکرش پر کرد
درسته که دستام بسته بودن اما تو همین حین که با حرفای پوچم حواسشو پرت می کردم سرنج رو به آرومی از جیب کتش درآوردم
➕: یه شب کم نیست دکتر؟
من می خوام برای فرشته ی نجاتم کل ثانیه های زندگیمو فدا کنم
دکتر: توی لعنتی با حرفات همیشه منو تحریک میکنی
کاری میکنی حش*ه شم (اینو آروم تر وقتی سمتم خم شد گفت)
بعد از تموم شدن چرت و پرتامو بالاخره آزادم کرد و گذاشت تو سالن پیش بقیه بیمارای روانی ول بچرخم
از کنار هرکس که رد میشدم یه مشکلی داشت که اونو روانی کرده بود
منظورم اینکه روانی شدن بخاطر تیکای عصبی که گرفتن تشنجی که میکنن رگی که با دندونشون میزنن
و منی که بخاطر یه روانی یه جن*ده ی سگ عصاب شدم
از اونجایی که قلدر و کله گنده ی بخش زنان بودم همه ازم می ترسیدن حتی پرستارا و دکترا
این به نفعم بود چون کسی کاری به کارم نداشت از سر رام می رفتن کنار و گورشونو گم می کردن
اما همیشه یه نفر پیدا میشه که با باعث بهم خوردن آرامشت بشه و اونم کسی نیست جز کیتی
کیتی از دوست دخترای سابق ددیه منه و این باعث شد که بین ما یه جنگ خونین راه بیوفته
من و تهیونگو ازهم جدا کردن اما هر دومون تو این خراب شده که بهتره بگم اقامتگاه شیطان اسیر شدیم
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
بچه ها استاید دوم مدل موهای ات عه درسته می دونم شاید تو عکس اصلا جالب و خفن نباشه و خیلی لخته و حالت و فرمی نداره اما گذاشتمش چون بهترشو پیدا نکردم اما مدل موهاش این شکلیه
از زبان ا/ت
وقتی بهوش اومدم احساس کردم یه. از یه قرن از خواب بیدار میشم بدنم خشک بود چیزی رو بجز دشکی که زیرم بود و دستام که محکم به میله های تخت قفل و زنجیر شده بودن حس نمی کردم
تو این حین در اتاق باز شد و فرشته ی نجاتم اومد (دکتر روانیشو میگه) اومد بالا سرم
صدای دستگاهی که ضربان قلبم رو نشون میداد رو مخم بود اما به نفر بیشتر
دکتر: بالاخره بهوش اومدی
فرشته ی شیطان (وقتی اینو گفت یه نوازی که بدتر از شلاق بود روی صورتم نشست از اینکه مثل یه عروسک یا بهتره بگم مثل یه دختره بی کس و کار دستمالیم می کرد متنفر بودم)
صورتمو کردم اون طرف که دست از کارش بکشه اما سرسخت تر ازین حرفا بود
دکتر روان شناسی که خودشم دیوونست اگه بندازنش تو قفس اون وقت میبینی با چه گرگ پیر بدزادی مواجه شدی
دکتر: اتتت...
می دونی که نمی خوام درد کشیدنتو ببینم پس انقدر لجبازی نکن
میدونی که می خوام یه شب تا صبح زیرم باشی
نیشخندی گوشه ی لبم نشست نگامو از سرنجی که تو جیب کتش بود به چهره ی کثیفش دادم
➕: خفه شو
قسم می خورم یه روز با دستای خودم خفت میکنم دقیقا همون بالایی که سرم آوردی رو به سر خودت میارم
دکتر با خنده های شیطانی که زد کل تیمارستانو با صدای نکرش پر کرد
درسته که دستام بسته بودن اما تو همین حین که با حرفای پوچم حواسشو پرت می کردم سرنج رو به آرومی از جیب کتش درآوردم
➕: یه شب کم نیست دکتر؟
من می خوام برای فرشته ی نجاتم کل ثانیه های زندگیمو فدا کنم
دکتر: توی لعنتی با حرفات همیشه منو تحریک میکنی
کاری میکنی حش*ه شم (اینو آروم تر وقتی سمتم خم شد گفت)
بعد از تموم شدن چرت و پرتامو بالاخره آزادم کرد و گذاشت تو سالن پیش بقیه بیمارای روانی ول بچرخم
از کنار هرکس که رد میشدم یه مشکلی داشت که اونو روانی کرده بود
منظورم اینکه روانی شدن بخاطر تیکای عصبی که گرفتن تشنجی که میکنن رگی که با دندونشون میزنن
و منی که بخاطر یه روانی یه جن*ده ی سگ عصاب شدم
از اونجایی که قلدر و کله گنده ی بخش زنان بودم همه ازم می ترسیدن حتی پرستارا و دکترا
این به نفعم بود چون کسی کاری به کارم نداشت از سر رام می رفتن کنار و گورشونو گم می کردن
اما همیشه یه نفر پیدا میشه که با باعث بهم خوردن آرامشت بشه و اونم کسی نیست جز کیتی
کیتی از دوست دخترای سابق ددیه منه و این باعث شد که بین ما یه جنگ خونین راه بیوفته
من و تهیونگو ازهم جدا کردن اما هر دومون تو این خراب شده که بهتره بگم اقامتگاه شیطان اسیر شدیم
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
۴۶.۰k
۱۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.