The devil made me do it part1👠🥼💋💉
The devil made me do it part1👠🥼💋💉
از زبان ا/ت
آخرین چیزی که قبل از اینکه یه ضربه ی محکم به پشت سرم بخوره یادم میآید اینکه فرار از اینجا یه کابوس تموم نشدنیه
البته با سابقه ای که تو پروندم دارم برای مهار کردنم باید به بزرگ ترین تیمارستانی که مختصر بیمارای زنجیری بود بستری میشدم
فرار از این جهنم دره غیرممکنه البته نه برای من بالاخره یه روز میرسه که از اینجا پامو میزارم بیرون
وقتی بهوش اومدم هنوز سرم منگ بود لامپ ها رو بالای سرم رو سقف می دیدم که حدود صدباری از بالا سرم رد شدن
قطعاً می خواستن دوباره ببرنم اونجا تا بهم اون دستگاهی که... باعث میشه تو مغرت احساس جرقه کنه وقتی بهت برق الکتریسیته وصل می کنن
این کار برای من حکم شکنجه رو داره ولی برای اونا یه تفریحه
وقتی سعی میکنن با چرت و پرتاشون مغزمو شست و شو بدن
هربار دز دارو هامو بیشتر میکنن وقتی اینجا منتقل شدم به عنوان یه بیمار افسرده و دارای اختلال عصبی بستری شدم اما اونا بدتر منو دیوونه کردن
به خونه ی کن خشومدین اینجا همون جاییه که شیطان سر از زمین درآورد... اینجا اقامت گاه شیطانه
صدای پرستارایی که بالا سرم بودن مبهم به گوشم می رسید ولی می دونستم چیا دارن به هم میگن
وقتی سرنج رو بهم تزریق کردن و کمربندو گذاشتن تو دهنم که یه وقت دندونای خوشگلم خراب نشن دلم می خواست بجای گاز گرفتن کمربند مثل یه خوناشام نیشامو تو گزدنشون فرو کنم
اگه دستام باز بود گلوشونو تو دستم مثل یه تناسب حلقه می کردم و کارشون یه سره می کردم اما حیف دست و پاهامو با زنجیر به میله های تخت قفل کردن چون قبلاً تنابو با تیغ جراحی که کش رفته بودم پاره کردم و حدود ۱۰۰ تایی از همکارا شونو زخمی و به قتل رسوندم
این کارمه
تهیونگ... ددیم بهم افتخار میکنه اما الان اونم احتمالا داره تو زیرزمین شلاق گناهانی که مرتکب شده رو میخوره
اگه یه تار مو از سرش کم شه خودم کل این ساختمونو با خون یکسان میکنم
تو همین حین دیدم از در اتاق دکترم اومد داخل یا بهتره بگم عزرائیلی که خودشو فرشته ی نجاتم می دونه
اومد بالا سرم کنار دستگاه
دکتر: آماده ای کیم ا/ت؟
ا/ت: من همیشه برای تو آمادم دکتر (با لبخندی که نشون میداد یه روز قراره همین کارو با خودت کنم بهش خیره شدم)
دکتر نیشخندی زد که می دونستم اینبار میزان شوک رو بیشتر میکنه تا بیشتر زجرم بده اما به عنوان یه بیمار از درد لذت می بردم اینو مدیون پدرمم که قاتل مادرم بود
بعد از اینکه دکتر کارشو باهام شروع کرد دیگه چیزی یادم نیومد چون انقد میزان شوک بالا بود که تو همون ثانیه ی اول برق از سرم پرید بیهوش شدم
از زبان ا/ت
آخرین چیزی که قبل از اینکه یه ضربه ی محکم به پشت سرم بخوره یادم میآید اینکه فرار از اینجا یه کابوس تموم نشدنیه
البته با سابقه ای که تو پروندم دارم برای مهار کردنم باید به بزرگ ترین تیمارستانی که مختصر بیمارای زنجیری بود بستری میشدم
فرار از این جهنم دره غیرممکنه البته نه برای من بالاخره یه روز میرسه که از اینجا پامو میزارم بیرون
وقتی بهوش اومدم هنوز سرم منگ بود لامپ ها رو بالای سرم رو سقف می دیدم که حدود صدباری از بالا سرم رد شدن
قطعاً می خواستن دوباره ببرنم اونجا تا بهم اون دستگاهی که... باعث میشه تو مغرت احساس جرقه کنه وقتی بهت برق الکتریسیته وصل می کنن
این کار برای من حکم شکنجه رو داره ولی برای اونا یه تفریحه
وقتی سعی میکنن با چرت و پرتاشون مغزمو شست و شو بدن
هربار دز دارو هامو بیشتر میکنن وقتی اینجا منتقل شدم به عنوان یه بیمار افسرده و دارای اختلال عصبی بستری شدم اما اونا بدتر منو دیوونه کردن
به خونه ی کن خشومدین اینجا همون جاییه که شیطان سر از زمین درآورد... اینجا اقامت گاه شیطانه
صدای پرستارایی که بالا سرم بودن مبهم به گوشم می رسید ولی می دونستم چیا دارن به هم میگن
وقتی سرنج رو بهم تزریق کردن و کمربندو گذاشتن تو دهنم که یه وقت دندونای خوشگلم خراب نشن دلم می خواست بجای گاز گرفتن کمربند مثل یه خوناشام نیشامو تو گزدنشون فرو کنم
اگه دستام باز بود گلوشونو تو دستم مثل یه تناسب حلقه می کردم و کارشون یه سره می کردم اما حیف دست و پاهامو با زنجیر به میله های تخت قفل کردن چون قبلاً تنابو با تیغ جراحی که کش رفته بودم پاره کردم و حدود ۱۰۰ تایی از همکارا شونو زخمی و به قتل رسوندم
این کارمه
تهیونگ... ددیم بهم افتخار میکنه اما الان اونم احتمالا داره تو زیرزمین شلاق گناهانی که مرتکب شده رو میخوره
اگه یه تار مو از سرش کم شه خودم کل این ساختمونو با خون یکسان میکنم
تو همین حین دیدم از در اتاق دکترم اومد داخل یا بهتره بگم عزرائیلی که خودشو فرشته ی نجاتم می دونه
اومد بالا سرم کنار دستگاه
دکتر: آماده ای کیم ا/ت؟
ا/ت: من همیشه برای تو آمادم دکتر (با لبخندی که نشون میداد یه روز قراره همین کارو با خودت کنم بهش خیره شدم)
دکتر نیشخندی زد که می دونستم اینبار میزان شوک رو بیشتر میکنه تا بیشتر زجرم بده اما به عنوان یه بیمار از درد لذت می بردم اینو مدیون پدرمم که قاتل مادرم بود
بعد از اینکه دکتر کارشو باهام شروع کرد دیگه چیزی یادم نیومد چون انقد میزان شوک بالا بود که تو همون ثانیه ی اول برق از سرم پرید بیهوش شدم
۳۳.۱k
۱۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.