ارباب مهربون من پارت ۱۰ فیک بی تی اس
ارباب مهربون من پارت ۱۰ #فیک_بی_تی_اس
فردا صبح
ا.ت ویو
از خواب بلند شدم جیمین هنوز خواب بود رفتم یه دوس ۱۰ مینی گرفتم تو حموم لباسامو پوشیدم [اسلاید دو] اومدم بیرون که دیدم هنوز خوابه موهامو خشک کردم که کم کم بیدار شد
+: سلام
_: صب بخیر سحر خیز شدی
+: نه تو دیر بیدار شدی
_: مگه ساعت چنده؟ ای وای دیرم شد
+: بله(خنده)
_: از استایلت خوشم میاد
+: عا ممنون (خجالت)
جیمین حاضر شد و رفتن پایین
_: من دیرم شده واسه صبونه نمیمونم تو بخور
+: باشه خدافظ
_: خدافظ ... اتفاقی افتاد بهم زنگ بزن
+: باشه
جیمین رفت و ا.ت صبحونه اش رو خورد... بعد از اینکه صبحونه ش رو خورد حوصله ش سر رفته بود رفت کوکو رو از اتاق آورد حیاط و شروع کرد باهاش بازی کردن
یک ساعت بعد
+:خسته شدم دیگه بیا تو برو داخل منم یکم بگردم
کوکو رو برد داخل و خودش رفت کل حیاط رو گشت
+: حیاط زیادی بزرگه البته خوبه ها خیلی دوسش دارم قشنگه
تقریبا یک ساعت هم حیاط رو گشت که دیگه گشنه ش شد و رفت تا نهار بخوره چون جیمین بعد از ظهر قرار بود بیاد خونه
+: آجوما
آجوما: بله دخترم
+: میگم من یکم گرسنه ام شده
آجوما: غذا حاضره بفرمایید
+: ممنون
ا.ت غذاش رو خورد و تصمیم گرف بره تو حیاط و ادامه نقاشیش رو که قبلا نصفش رو کشیده بود بِکِشه..... رفت وسایلش رو آورد حیاط و یه صندلی هم گذاشت و خودش نشست روش و شروع کرد نقاشی کردن ....
یک ساعت بعد....
فردا صبح
ا.ت ویو
از خواب بلند شدم جیمین هنوز خواب بود رفتم یه دوس ۱۰ مینی گرفتم تو حموم لباسامو پوشیدم [اسلاید دو] اومدم بیرون که دیدم هنوز خوابه موهامو خشک کردم که کم کم بیدار شد
+: سلام
_: صب بخیر سحر خیز شدی
+: نه تو دیر بیدار شدی
_: مگه ساعت چنده؟ ای وای دیرم شد
+: بله(خنده)
_: از استایلت خوشم میاد
+: عا ممنون (خجالت)
جیمین حاضر شد و رفتن پایین
_: من دیرم شده واسه صبونه نمیمونم تو بخور
+: باشه خدافظ
_: خدافظ ... اتفاقی افتاد بهم زنگ بزن
+: باشه
جیمین رفت و ا.ت صبحونه اش رو خورد... بعد از اینکه صبحونه ش رو خورد حوصله ش سر رفته بود رفت کوکو رو از اتاق آورد حیاط و شروع کرد باهاش بازی کردن
یک ساعت بعد
+:خسته شدم دیگه بیا تو برو داخل منم یکم بگردم
کوکو رو برد داخل و خودش رفت کل حیاط رو گشت
+: حیاط زیادی بزرگه البته خوبه ها خیلی دوسش دارم قشنگه
تقریبا یک ساعت هم حیاط رو گشت که دیگه گشنه ش شد و رفت تا نهار بخوره چون جیمین بعد از ظهر قرار بود بیاد خونه
+: آجوما
آجوما: بله دخترم
+: میگم من یکم گرسنه ام شده
آجوما: غذا حاضره بفرمایید
+: ممنون
ا.ت غذاش رو خورد و تصمیم گرف بره تو حیاط و ادامه نقاشیش رو که قبلا نصفش رو کشیده بود بِکِشه..... رفت وسایلش رو آورد حیاط و یه صندلی هم گذاشت و خودش نشست روش و شروع کرد نقاشی کردن ....
یک ساعت بعد....
۱۳.۹k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.