گناهکار part

( گناهکار ) ۱۳۱ part


ات عصبی خندید درهمین لحظه یون بیول هم سر رسید پشته سر آن دو نفر ایستاده بود با دیدن بغض مادرش متعجب ایستاد
درست بود که بغضش گرفته بود از رفتار بد شوهرش با عصبانیت نجوا کرد : سرما خورده بودم رفتم دکتر حالا راضی شدی
جیمین بازم داد زد : چرا زودتر نمی گفتی
چشم های پر از اشک اش را بهش دوخت همینکه جیمین لب باز کرد یون بیول مانع حرف زدنش شد : به اندازه کافی ناراحتش کردی دیگه بسه
جیمین کلافه گفت : گفتم که دخالت نکن
ات بغضش رو قورت داد ولی هنوزم رد اشک در چشم هایش می‌درخشیدند
با بغض گفت : کافیه با هر دو تونم دیگه نمی‌خوام بپرید تو سر و کله هم خستم کردین دیگه واقعاً به اینجام رسیده
یون بیول عصبی نجوا کرد :, همش تقصیره اینه
جیمین پر خشم لب زد :, درست صحبت کن پسر
یون بیول : از وقتی اومده تو زندگی مون همه چی خراب شد دیگه هیچی مثله سابق نیست من این زندگی رو دوست ندارم
ات عصبی روبه به پسرش کرد داشت حرف های سنگینی میزد : یون بیول بشین غذاتو بخور
اما نه یون بیول ساکت نمیشد همش حرف میزد و حرف های سنگینی به جیمین میزد اما در تعجب همه مانده بودن برای سکوت حیرت انگیزه جیمین ات برای اولین دفعه خیلی شدید سره پسرش داد کشید : یون بیول ساکت شو و برو تو اتاقت
یون بیول مات به مادرش نگاه میکرد مامانش سرش داد زده بود ؟
با عصبانیت پشت کرد بهشون درحین رفتن با دستش زد به صندلی که باعث افتادنش و صدای بلندی در آن فضای سکوت ایجاد کرد پسر جوان با عصبانیت پله ها رو یکی یکی طی کرد و به اتاقش رفت
ات بعد از کشیدن نفس عمیقی و نگاه عصبی به جیمین از کنارش رد شد
جیمین نگاهی به میز شام آماده دست نخورده کرد چه شب بدی ات خوب تصورش کرده بود اما حال ، عصبی لعنتی به خودش فرستاد بخاطر اینکه چرا قبل از پرسیدن عصبی شد،


اگه فیکو دوست دارید زود برسونید

شرط ۱۰۰ کامنت ۴۰ لایک
دیدگاه ها (۱۲۹)

( گناهکار )۱۳۲ part اتاق در تاریکی فروع رفته بود نه ماهی تو...

( گناهکار ) ۱۳۳ part جیمین نگران زد به درب و با صدای خشن مرد...

( گناهکار ) ۱۳۰ part خیلی سرد جوابش را داد ات از گرفتن جواب ...

( گناهکار ) ۱۲۹ part لحظه ای درب اتاق با شتاب باز شد و همون ...

( گناهکار ) ۱۲۷ part یون بیول به روایت از کار مادرش موهای ما...

ادامه پارت ۹۱یون بیول سری تکون داد گرچه حالش خوب نبود اما نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط