رویای آبی

رویای آبی
part:³³
داشتم می‌رفتم که برگشتم و بغلش کردم
تهیونگ:اینکه ورشکست شده بودی دلیل نمی‌شد که پدرم نباشی و دوست نداشته باشم
لبخندی زد
پدرتهیونگ:بیخود نیست که پسرمی
با سرعت زیاد دویدم و رفتم پیش یونا نفس زنان گفتم
تهیونگ:یونا،یونا
یونا:چی شده
رفتم یه جا ایستادم و نفس عمیقی کشیدم
تهیونگ:پدرم
با تعجب پرسید
یونا:خب؟اتفاق بدی که نیفتاده؟
تهیونگ:نه نه اتفاقا برعکس،یه اتفاق خیلی خوب افتاده...همه چیزایی که پدرم از دست داده بودو برگردوند
یونا:چطوووور
تهیونگ:نمیدونم،حرفی به من نزد ولی نقشه ای به ذهنم رسید،میریم پیش رییس کمپانی و باهاش حرف می‌زنیم اگه قبولت نکنن ازشون شکایت می‌کنیم، در نتیجه مجبور می‌شن قبولت کنن
یونا:چی داری میگی...من نمی‌خوام با زور و کلک آیدل شم
تهیونگ:اشتباه فکر نکن، تا حالا چندین آیدل رو دیدم که دبیوشون رو با پول از همون کمپانی خریدن، می‌تونیم ازشون شکایت کنیم
یونا:اه...چرا همه چیو به شکایت ربط میدی،بعدشم به ما چه کی چیکار می‌کنه
تهیونگ:وایسا!یه راه دیگه ای هم هست...پدرم با رئیس کمپانی دوستای صمیمی هستن...میتونیم یه کاریش کنیم
یونا:ولی..
تهیونگ:دیگه مخالفت نکن
یونا:باشه
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

رویای آبی part:³⁴به لطف تهیونگ و پدرش تونستم کارآموز یه کمپا...

رویای آبیpart:³⁵دستمو گرفت و رفتیم یه جای خلوت،جای قشنگی بود...

رویای آبی part:³²تهیونگ:رفتم به آدرسی که گفت...مرد تقریباً ق...

رویای آبی part:³¹پس از گذشت هفت ماه تمرین به کمک تهیونگ تو ر...

میان عشق و درد---پارت ششم:اون عصر، یونا تو خونه نشسته بود و ...

black flower(p,272)

Mafias Stepdaughter

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط