Part74
Part74
-لیسو میفهمی چی میگی??? بچه شدی باز????
~ارهههه(داد زد) من بچم… از اینکه ا/ت نیست تا واسش ماجراهایی که داشتمو تعریف کنم… از اینکه هیچوقت نتونستم یکم با تو حرف بزنم و جوش نیاری… اونجو… اگرم ا/ت رو بیشتر از من دوست داشته باشی حق داری چون من اونو بیشتر از تو دوست دارم ..
-(تک خنده ای کرد) ههه.. ببین کی به کی داره این حرفو میزنه…
~منم میام… اگه قرار به رفتنه منم میخوام برم پیش خواهرم…
رز : تمومش کنین دیگه… ا/ت اگه بفهمه شما اینجا سر چه مزخرفاتی دارین بحث میکنین پوستتونو میکنه ..اونوقت تا صبح باید بشینین همو ماچ کنین تا یه وقت نیوفته روتونو کتک ازش نخورین
با تصور حرفش هم لیسو و هم اونجو لبخند زدن
-واقعا هم اینکارو میکنه
~اون هر کاری ازش برمیاد
یکم به هم نگاه کردن
-من تو لیست کنسلی ها بلیط گرفتم میخوای بیای برو ببین بلیط هست یا نه (سرسنگین حرف میزد)
لیسو دویید تو اتاقش تا وسایلشو جمع کنه
کتی: عوووووووف… شماها هم که میرین… اهههه
لیسو و اونجو از همه خدافظی کردنو رفتن
((ا/ت ))
+الووو… مامان جون… .مرسی منم خوبم شما خوبین?? مامانی میخوام بیام پیشت… پس مامانم همه چیرو تعریف کرده… عجب سرعتی ..کاش میزاشت صبح بشه حداقل… مامانی جای دیگه ای رو ندارم… با کوک میام اونجا… باشه پس یکم دیگه میرسم اره اره بلدم ..میام همونجا…
×چیشد ?
+مامانم همه چیزو تعریف کرده ..ولی ادرسو داد بیا زودتر بریم…
دوباره تلفنم زنگ خورد اونجو بود
+الو جونم اونجو ...اروم اون صدای چیهه… داری با کی دعوا میکنی ?با لیسوووو???? یاااااا… باز چیشدههه?? گوشی رو بده بهش… اونجو با این سر و صدا هیچی نمیشنوم ..کجایی?? لیسو? حرف بزن ببینم ..یعنی چی داریم میایم… بابا… لیسو بزنیش میزنمتااا… کتک کاری نداریممم… اونجو بس کن… عوووووف دیوونه کردین منو… گوش کنین ببینین چی میگم ..من خونه مامان بزرگم میرم لوکیشن میفرستم ..درضمنن.. میخوام سالم ببینمتون نه اش و لاش… همدیگرو بزنین جوری میزنمتون که تا یه هفته حس کنین حامله اینو نتونین تکون بخورین ..فهمیدین یا نه ??..خوبه ..میبینمتون ..باباای
×جریان چیه ?
+بیا تو راه تعریف میکنم…
یکم بعد رسیدیم
کوک رو نگاه کردم که سرش رو به اسمون بودو دستاشم به حالت دعا گرفته بود و زمزمه میکرد
+
-لیسو میفهمی چی میگی??? بچه شدی باز????
~ارهههه(داد زد) من بچم… از اینکه ا/ت نیست تا واسش ماجراهایی که داشتمو تعریف کنم… از اینکه هیچوقت نتونستم یکم با تو حرف بزنم و جوش نیاری… اونجو… اگرم ا/ت رو بیشتر از من دوست داشته باشی حق داری چون من اونو بیشتر از تو دوست دارم ..
-(تک خنده ای کرد) ههه.. ببین کی به کی داره این حرفو میزنه…
~منم میام… اگه قرار به رفتنه منم میخوام برم پیش خواهرم…
رز : تمومش کنین دیگه… ا/ت اگه بفهمه شما اینجا سر چه مزخرفاتی دارین بحث میکنین پوستتونو میکنه ..اونوقت تا صبح باید بشینین همو ماچ کنین تا یه وقت نیوفته روتونو کتک ازش نخورین
با تصور حرفش هم لیسو و هم اونجو لبخند زدن
-واقعا هم اینکارو میکنه
~اون هر کاری ازش برمیاد
یکم به هم نگاه کردن
-من تو لیست کنسلی ها بلیط گرفتم میخوای بیای برو ببین بلیط هست یا نه (سرسنگین حرف میزد)
لیسو دویید تو اتاقش تا وسایلشو جمع کنه
کتی: عوووووووف… شماها هم که میرین… اهههه
لیسو و اونجو از همه خدافظی کردنو رفتن
((ا/ت ))
+الووو… مامان جون… .مرسی منم خوبم شما خوبین?? مامانی میخوام بیام پیشت… پس مامانم همه چیرو تعریف کرده… عجب سرعتی ..کاش میزاشت صبح بشه حداقل… مامانی جای دیگه ای رو ندارم… با کوک میام اونجا… باشه پس یکم دیگه میرسم اره اره بلدم ..میام همونجا…
×چیشد ?
+مامانم همه چیزو تعریف کرده ..ولی ادرسو داد بیا زودتر بریم…
دوباره تلفنم زنگ خورد اونجو بود
+الو جونم اونجو ...اروم اون صدای چیهه… داری با کی دعوا میکنی ?با لیسوووو???? یاااااا… باز چیشدههه?? گوشی رو بده بهش… اونجو با این سر و صدا هیچی نمیشنوم ..کجایی?? لیسو? حرف بزن ببینم ..یعنی چی داریم میایم… بابا… لیسو بزنیش میزنمتااا… کتک کاری نداریممم… اونجو بس کن… عوووووف دیوونه کردین منو… گوش کنین ببینین چی میگم ..من خونه مامان بزرگم میرم لوکیشن میفرستم ..درضمنن.. میخوام سالم ببینمتون نه اش و لاش… همدیگرو بزنین جوری میزنمتون که تا یه هفته حس کنین حامله اینو نتونین تکون بخورین ..فهمیدین یا نه ??..خوبه ..میبینمتون ..باباای
×جریان چیه ?
+بیا تو راه تعریف میکنم…
یکم بعد رسیدیم
کوک رو نگاه کردم که سرش رو به اسمون بودو دستاشم به حالت دعا گرفته بود و زمزمه میکرد
+
۱۰.۰k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.