part 78
#part_78
#طاها
چون حاله خونه رو نداشتم
رفتم تا پیش مبین پلاس شم
خوشم میاد مامانشم هیچ وقت خونه نیست راحتیم البته اگه اونم باشه مشکلی نیس
بیشتر از مامان خودم من مامان مبین دیدم
اون بیشتر حق مادری به گردنم داره😐😂
کلید انداختم رفتم تو از،آشپزخونه بو غذا میومد
یا پشمام مبین داره غذا درست میکنه؟
یا شایدم رفته با یه داف آشپز رل زده اون داره
آشپزی میکنه اخه نازی که آشپزی بلد نیس احتمال این بیشتره
رفتم سمت آشپزخونه که دیدم مبین نشسته پشت صندلی و سرشو گذاشته رو میز مامانشم داشت غذا درست میکرد
طاها-عه سلام خاله جون چخبرا خوبی؟ آفتاب از کدوم طرف در اومده یه سریم به ما زدی؟
مبین-رو که نیس به صاحبخونه میگه چیشده سر به ما زدی؟😐
طاها-تو فعلا اون کلتو بزار رو میز که وقتی قیافتو میبینم یاد میمونی میوفتم که موزشو ازش گرفتم کل حسای خوبم پرید
چپ چپ نگام کرد و دوباره سرشو گذاشت رو میز
خاله زد زیر خنده
خاله-اذیت نکن بچمو فعلا کشتیاش غرق شده
طاها-خاک باز به کدوم دختری شماره دادی گندش در اومده نازی فهمیده؟
مبین-طاها جان میشه ببندی؟
رفتم و یکی زدم پشتش طوری که ستون فقراتش جر خورد
مبین-آخخخخخخ عقیم شدم ننه
طاها-اصکل تو دهات شما از اونجا عقیم میشن؟به جا این زر زرا بنال بینم چته
مبین-خوشم میاد تیکه کلامت با عشقت یکیه بناللللل😐
طاها-میگی یا پامو از پهنا بکنم تو حلقت؟
یهو در باز شد و شکیب اومد تو
شکیب-بروبچ سرورتون اومد
مبین-این گوریل کم بود شامپانزم اومد
شکیب-به به سلام به حلیمه سلطانم چیشده داستان چیه اومدی اینور؟
مبین-برگام مگه این همه پرویی هم میشه
یکی خوابوندم پس گردنش که با کله رفت تو میز
طاها-تو فعلا ببند
#شکلات_تلخ
حمایت نکنید میکشم خودمو 😐😂👩🏻🦯
#طاها
چون حاله خونه رو نداشتم
رفتم تا پیش مبین پلاس شم
خوشم میاد مامانشم هیچ وقت خونه نیست راحتیم البته اگه اونم باشه مشکلی نیس
بیشتر از مامان خودم من مامان مبین دیدم
اون بیشتر حق مادری به گردنم داره😐😂
کلید انداختم رفتم تو از،آشپزخونه بو غذا میومد
یا پشمام مبین داره غذا درست میکنه؟
یا شایدم رفته با یه داف آشپز رل زده اون داره
آشپزی میکنه اخه نازی که آشپزی بلد نیس احتمال این بیشتره
رفتم سمت آشپزخونه که دیدم مبین نشسته پشت صندلی و سرشو گذاشته رو میز مامانشم داشت غذا درست میکرد
طاها-عه سلام خاله جون چخبرا خوبی؟ آفتاب از کدوم طرف در اومده یه سریم به ما زدی؟
مبین-رو که نیس به صاحبخونه میگه چیشده سر به ما زدی؟😐
طاها-تو فعلا اون کلتو بزار رو میز که وقتی قیافتو میبینم یاد میمونی میوفتم که موزشو ازش گرفتم کل حسای خوبم پرید
چپ چپ نگام کرد و دوباره سرشو گذاشت رو میز
خاله زد زیر خنده
خاله-اذیت نکن بچمو فعلا کشتیاش غرق شده
طاها-خاک باز به کدوم دختری شماره دادی گندش در اومده نازی فهمیده؟
مبین-طاها جان میشه ببندی؟
رفتم و یکی زدم پشتش طوری که ستون فقراتش جر خورد
مبین-آخخخخخخ عقیم شدم ننه
طاها-اصکل تو دهات شما از اونجا عقیم میشن؟به جا این زر زرا بنال بینم چته
مبین-خوشم میاد تیکه کلامت با عشقت یکیه بناللللل😐
طاها-میگی یا پامو از پهنا بکنم تو حلقت؟
یهو در باز شد و شکیب اومد تو
شکیب-بروبچ سرورتون اومد
مبین-این گوریل کم بود شامپانزم اومد
شکیب-به به سلام به حلیمه سلطانم چیشده داستان چیه اومدی اینور؟
مبین-برگام مگه این همه پرویی هم میشه
یکی خوابوندم پس گردنش که با کله رفت تو میز
طاها-تو فعلا ببند
#شکلات_تلخ
حمایت نکنید میکشم خودمو 😐😂👩🏻🦯
۲۳.۴k
۰۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.