(EVIL LOVE ( PT5
ویو جینا ؛ با حس نوازش دستای یه نفر روی صورتم چشمامو باز کردم چهره ی خندان داییم دیدم که کنارم دراز کشیده بود
جینا : دایی ...
جیهوپ : چقد میخوابی دختر نمیخوای واسه شب اماده بشی
جینا : مگه ساعت چنده
جیهوپ : ساعت ۶
جینا : داییییی .... من میخواستم ساعت هفت بیدار بشم میزاشتی یه ساعت دیگه ام بخوابم دیگههه
جیهوپ : نمیشه عزیزم پاشو زود باش اماده شو بیا پایین کمکم کن
جینا : دایییی
همونطور مه از روی تخت بلند میشد و به طرف در میرفت گفت : جیناااا اینقدر غر نزن پاشوو
جینا ؛ به زور از جام بلند شدم رفتم سمت حموم دوش گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم یه لباس مناسب پوشیدم یکم ارایش کردم یه نگاه به گوشیم انداختم ساعت ۷:۳۰ بود رفتم پایین که دیدم خونه شده مثل دسته گل باورم نمیشد انگار توی خونمون عروسی بود همه جا مرتب و تمیز بود خونه برق میزد از پله ها رفتم پایین رفتم با صدای بلند دایی رو صدا زدم
جیهوپ : جیناا من تو اشپزخونم عزیزم بیا اینجا ( با صدای بلند )
جینا : اومدم
جینا ؛ رفتم توی اشپزخونه که دیدم روی میز پر بود از خوراکیای مختلف دهنم باز موند بود
جینا : دایی اینا چیه ( با تعجب )
جیهوپ : جینا ، نگو که کمه ، خیلی بده همه تلاشمو کردم
جینا : دایی این عالیه چطور تونستی این همه چیزو اماده کنی این کیک و ژله ها و.....
همشونو تنهایی درست کردی ؟؟😳
جیهوپ : اره خودم درستشون کردم مشکلی مه ندارن ؟
جینا : دارم میگم عالین میگی مشکل ندارن
جیهوپ : از دست تو
جینا : من نمیتونم طاقت ندارم باید همین الان بخورمشون
جیهوپ : نههه زشته عزیزم بزار مهمونا بیان بعد همشو بخور
جینا : هییی باشه دایی
جیهوپ : کمکم کن ببریمشون
جینا ؛ همراه دایی همه ظرفا رو بردیم و روی میز گذاشتیم
ویو تهیونگ: از خواب بیدارم شدم دوش گرفتم و واسه امشب یه لباس رسمی پوشیدم رفتم بیرون مادر و پدرم توی سالن منتظر بودن که پدرم با دیدنم گفت
پ.تهیونگ : اومدی پسرم اوو خیلی خوشتیپ شدی
م.تهیونگ : اوم خیلی خوشگل شدی پسرم
تهیونگ : ممنونم
پ.تهیونگ : بریم دیگه
تهیونگ ؛ سوار ماشین شدیم و بعد از 20 دقیقه رسیدیم
یه خونه ی ویلایی با یه حیاط بزرگ بود وارد حیاط شدیم و به طرف در رفتیم یه نفر اومد پیشمون و ..
اقای لی : سلام اقای کیم خیلی خوش اومدید
پ.تهیونگ : ممنونم ازتون ، معرفی میکنم همسرم و پسرم تهیونگ
تهیونگ : سلام از دیدنتون خوشحالم
اقای لی: ممنونم پسرم خوش اومدید
اقای لی : بفرمایید لطفا
این پارت جدید یکی دیگه ام میزارم ولی صبر کنید.....
جینا : دایی ...
جیهوپ : چقد میخوابی دختر نمیخوای واسه شب اماده بشی
جینا : مگه ساعت چنده
جیهوپ : ساعت ۶
جینا : داییییی .... من میخواستم ساعت هفت بیدار بشم میزاشتی یه ساعت دیگه ام بخوابم دیگههه
جیهوپ : نمیشه عزیزم پاشو زود باش اماده شو بیا پایین کمکم کن
جینا : دایییی
همونطور مه از روی تخت بلند میشد و به طرف در میرفت گفت : جیناااا اینقدر غر نزن پاشوو
جینا ؛ به زور از جام بلند شدم رفتم سمت حموم دوش گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم یه لباس مناسب پوشیدم یکم ارایش کردم یه نگاه به گوشیم انداختم ساعت ۷:۳۰ بود رفتم پایین که دیدم خونه شده مثل دسته گل باورم نمیشد انگار توی خونمون عروسی بود همه جا مرتب و تمیز بود خونه برق میزد از پله ها رفتم پایین رفتم با صدای بلند دایی رو صدا زدم
جیهوپ : جیناا من تو اشپزخونم عزیزم بیا اینجا ( با صدای بلند )
جینا : اومدم
جینا ؛ رفتم توی اشپزخونه که دیدم روی میز پر بود از خوراکیای مختلف دهنم باز موند بود
جینا : دایی اینا چیه ( با تعجب )
جیهوپ : جینا ، نگو که کمه ، خیلی بده همه تلاشمو کردم
جینا : دایی این عالیه چطور تونستی این همه چیزو اماده کنی این کیک و ژله ها و.....
همشونو تنهایی درست کردی ؟؟😳
جیهوپ : اره خودم درستشون کردم مشکلی مه ندارن ؟
جینا : دارم میگم عالین میگی مشکل ندارن
جیهوپ : از دست تو
جینا : من نمیتونم طاقت ندارم باید همین الان بخورمشون
جیهوپ : نههه زشته عزیزم بزار مهمونا بیان بعد همشو بخور
جینا : هییی باشه دایی
جیهوپ : کمکم کن ببریمشون
جینا ؛ همراه دایی همه ظرفا رو بردیم و روی میز گذاشتیم
ویو تهیونگ: از خواب بیدارم شدم دوش گرفتم و واسه امشب یه لباس رسمی پوشیدم رفتم بیرون مادر و پدرم توی سالن منتظر بودن که پدرم با دیدنم گفت
پ.تهیونگ : اومدی پسرم اوو خیلی خوشتیپ شدی
م.تهیونگ : اوم خیلی خوشگل شدی پسرم
تهیونگ : ممنونم
پ.تهیونگ : بریم دیگه
تهیونگ ؛ سوار ماشین شدیم و بعد از 20 دقیقه رسیدیم
یه خونه ی ویلایی با یه حیاط بزرگ بود وارد حیاط شدیم و به طرف در رفتیم یه نفر اومد پیشمون و ..
اقای لی : سلام اقای کیم خیلی خوش اومدید
پ.تهیونگ : ممنونم ازتون ، معرفی میکنم همسرم و پسرم تهیونگ
تهیونگ : سلام از دیدنتون خوشحالم
اقای لی: ممنونم پسرم خوش اومدید
اقای لی : بفرمایید لطفا
این پارت جدید یکی دیگه ام میزارم ولی صبر کنید.....
۸۶.۲k
۰۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.