آلبوم مشترک

"آلبوم مشترک"
p18

از زبان راوی
هونجو که به خاطر رفتارای اشتباهش با ات به شدت شرمسار بود الان دیگه غرورمو زیر پاش گذاشته بود و متواضعانه از ات عذرخواهی میکرد ات هم عین یه دختر کوچولو تو بغل باباش جا خوش کرده بودو گریه میکرد ات بلخره لب به سخن گشود
_بابا..خیلی سخت بود...گریه..سخت بود نگه داشتنش..هق...
هونجو رک موهای دخترش کشید
/هیششش...اروم باش بیا فراموشش کنیم ..من دیگه پیشتر..اوکی..
ات بعد از مدتی زار زدن تو بغل گرمو نرم پدرش خوابش برده بود اون از لحاظ روحی واقعا نیاز مند همچین موقعی بود بلخره بعد بیست و چندسال لحظات شیرینی رو با پدرش گذروند هرچند فقط داشت گریه میکرد ولی بازم براش شیرین بودن
.....
ات ویو
با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم بابام همینجور نشسته خوابش برده بود جاشو تنظیم کردم دستمو بردم تو جیبم گوشیمو برداشتم به صفحه گوشی نگاهی انداخت صاحب تماس جئون جونگ کوک بود
صدامو صاف کردم تا معلوم نشه از خواب بیدار شدم
......
بد شد نه؟
دیدگاه ها (۰)

"آلبوم مشترک"p19ات ویو جونگ کوک گفت کیفم پیششه و میخواست ببی...

y/n & jinوقتی جین آشپزی رو میسپاره دست ات 🤌🗿

"آلبوم مشترک"p17هونجو ویو پرستار اومد داخل همینجور که چشام ب...

"آلبوم مشترک"p16جی هون ویواومده تو اتاق هونجو(پدر ات) هنو به...

p¹¹سه روز گذشته بود و یونگی با چمدون جلوی در بود.. ولی ات از...

چندپارتی☆p.3افتاد روی زمین گریه کرد و با خودش خیلی اروم حرف ...

Roman¹⁰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط