☆پارت۱۲☆
☆پارت۱۲☆
ته سو: تا من نخوام نمیتونید از اینجا برین...
یونگی: چی؟ توی عوضی
یونهی: ته سو خواهشا اصلحه ات رو بیار پایین.
ته سو: اول باید به سوالم جواب بدی بعدا درمورد اینکه میتونید برین هم فکر میکنم
یونهی:باشه. حالا بپرس سوالت رو
ته سو: پدر واقعی جونگ هو کیه؟
یونهی: پس خبر دار شدی از این موضوع
ته سو: از جواب دادن فرار نکن و جوابم رو بده
یونهی: جونگ هو پدر نداره
ته سو: یعنی... یعنی چی که نداره؟ دقیق توضیح بده
یونهی: تو خیلی دوست داشتی پدر بشی ولی من نمیتونستم باردار بشم پس مجبور شدم قرص بارداری مصرف کنم با وجود اینکه از عواقبش خبر داشتم و میدونستم ممکنه جونگ هو بمیره اما...... اما نمیتونستم از اینکه نمیتونی پدر بشی گذر کنم.....
ته سو: این همه مدت بهم دروغ گفتی و باعث شدی فکر کنم جونگ هو پسر خودمه..... فکر کنم نمیتونم به هیچ وجه ببخشمت
یونهی: منم نمیتونم خودم رو ببخشم
ته سو: پس بیا با هم توی جهنم عذاب بکشیم
*ویو یونهی*
پس بیا با هم توی جهنم عذاب بکشیم..... جمله ای بود که هم زمان با بالا اوردن اصلحه اش به سمتم گفت.
با شنیدن صدا گلوله انتظار داشتم یه زخم بزرگ رو بدنم پدیدار بشه و ازش خون بباره. اما برخی مواقع افکارمون برخلاف جهت حرکت می کنه. لحظه ای توی شک بودم تا با اون روبرو شدم..... تهیونگ!
اون خودشو فدا کرد فقط برای اینکه منو نجات بده.... یعنی من لیاقت اینکه توسط فرشته ای مثل تهیونگ نجات داده بشم رو دارم؟ من که اینطور فکر نمیکنم...
یونهی: ته... تهیونگ.....تهیوووونگ( با داد و گریه) نه... نه تو نباید از پیشم بری
تهیونگ: میدونی دیگه چقدر دوست دارم. پس گریه نکن. باشه؟
ته سو: هه(پوزخند) چه عاشقانه. نترس تو هم قرار همراهش بری اون دنیا...
چرا دروغ بگم. با این قضیه که بمیرم مشکلی ندارم اما تهیونگ چی؟ اون باید زنده بمونه...
در حالی که منتظر مرگم بودم صدایی به گوش رسید.....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ادامه دارد...
پ ن ادمین: حال میکنید از اینکه یونهی چقد راز داره؟
#bts #army #namjoon #jin #suga #jhope #jimin #taehyung #jk #rm #wwh #agustd #sunshin #mochi #v #golden #seven #purple #korea#seoul #kdrama #kpop #lgbt #anime #wisgoon #تکپارتی #چندپارتی #سناریو #فیک #ویسگون
ته سو: تا من نخوام نمیتونید از اینجا برین...
یونگی: چی؟ توی عوضی
یونهی: ته سو خواهشا اصلحه ات رو بیار پایین.
ته سو: اول باید به سوالم جواب بدی بعدا درمورد اینکه میتونید برین هم فکر میکنم
یونهی:باشه. حالا بپرس سوالت رو
ته سو: پدر واقعی جونگ هو کیه؟
یونهی: پس خبر دار شدی از این موضوع
ته سو: از جواب دادن فرار نکن و جوابم رو بده
یونهی: جونگ هو پدر نداره
ته سو: یعنی... یعنی چی که نداره؟ دقیق توضیح بده
یونهی: تو خیلی دوست داشتی پدر بشی ولی من نمیتونستم باردار بشم پس مجبور شدم قرص بارداری مصرف کنم با وجود اینکه از عواقبش خبر داشتم و میدونستم ممکنه جونگ هو بمیره اما...... اما نمیتونستم از اینکه نمیتونی پدر بشی گذر کنم.....
ته سو: این همه مدت بهم دروغ گفتی و باعث شدی فکر کنم جونگ هو پسر خودمه..... فکر کنم نمیتونم به هیچ وجه ببخشمت
یونهی: منم نمیتونم خودم رو ببخشم
ته سو: پس بیا با هم توی جهنم عذاب بکشیم
*ویو یونهی*
پس بیا با هم توی جهنم عذاب بکشیم..... جمله ای بود که هم زمان با بالا اوردن اصلحه اش به سمتم گفت.
با شنیدن صدا گلوله انتظار داشتم یه زخم بزرگ رو بدنم پدیدار بشه و ازش خون بباره. اما برخی مواقع افکارمون برخلاف جهت حرکت می کنه. لحظه ای توی شک بودم تا با اون روبرو شدم..... تهیونگ!
اون خودشو فدا کرد فقط برای اینکه منو نجات بده.... یعنی من لیاقت اینکه توسط فرشته ای مثل تهیونگ نجات داده بشم رو دارم؟ من که اینطور فکر نمیکنم...
یونهی: ته... تهیونگ.....تهیوووونگ( با داد و گریه) نه... نه تو نباید از پیشم بری
تهیونگ: میدونی دیگه چقدر دوست دارم. پس گریه نکن. باشه؟
ته سو: هه(پوزخند) چه عاشقانه. نترس تو هم قرار همراهش بری اون دنیا...
چرا دروغ بگم. با این قضیه که بمیرم مشکلی ندارم اما تهیونگ چی؟ اون باید زنده بمونه...
در حالی که منتظر مرگم بودم صدایی به گوش رسید.....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ادامه دارد...
پ ن ادمین: حال میکنید از اینکه یونهی چقد راز داره؟
#bts #army #namjoon #jin #suga #jhope #jimin #taehyung #jk #rm #wwh #agustd #sunshin #mochi #v #golden #seven #purple #korea#seoul #kdrama #kpop #lgbt #anime #wisgoon #تکپارتی #چندپارتی #سناریو #فیک #ویسگون
۱۰.۷k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.