عشق سلطنتی پارت فیکبیتیاس

عشق سلطنتی پارت ۱۰ #فیک_بی_تی_اس


ا.ت به سمت عمارت رفت و یک راست رفت توی اتاقش ... مشغول کتاب خوندن شد ...

[ساعت ۷ ]

ا.ت ویو

بعد از اینه از حموم اومدم رفتم لباسم رو پوشیدم [اسلاید دوم] موهام رو شونه کردم و رفتم پایین که دیدم بله اومدن ...

م.ا: عا دخترم بیا
+: سلام ملکه(رو به ملکه چا تعظیم کرد)
م.ج:(یعنی مامان جونگی) سلام دخترم
+: سلام پرنس جونگی(تعظیم کرد)
^: سلام ا.ت(پوزخند)
+: پرنسس ا.ت(جدی)
^: او ببخشید پرنسس ا.ت(خنده تمسخر آمیز)
+: حالا بهتر شد

مادر ا.ت و مادر جونگی باهم صحبت میکردن و چای مینوشیدن

م.ج: خب ا.ت؟ ... چه خبرا ؟ ... خبری از خواستگار اینا نیس؟
+: عا ... فکر می‌کنم فعلا زوده برای من(لبخند ساختگی)
م.ا: راست میگه هنوز زوده اما خواستگار هم البته که داره ولی من همه رو رد میکنم

م‌.ج: اومم ... به نظر من که دقیقا وقتشه ... بچه ها دیگه بزرگ شدن وقت ازدواجه

+: من منظورتون رو دقیقا متوجه نشدم ... شاهزاده جونگی چه ربطی به ازدواج کردن من داره؟ منظور خاصی دارین؟

م.ج: فقط میگم شاید شما دوتا باهم ...
+: همچین چیزی ممکن نیس الکی خودتون رو خسته نکنین ... خدانگهدار

ا.ت بلند شد ، تعظیم کرد و رفت ...
دیدگاه ها (۱۸)

عشق سلطنتی پارت ۱۱ #فیک_بی_تی_اس ا.ت که از اون رفتاره مادر ج...

عشق سلطنتی پارت ۱۲ #فیک_بی_تی_اس _: رو مخه میدونم+: خب بیشتر...

عشق سلطنتی پارت ۹ #فیک_بی_تی_اس _: خب دلیلتون به اینجا اومدن...

عشق سلطنتی پارت ۸ #فیک_بی_تی_اس فرداا.ت ویو لباسم رو که پوشی...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط