دلبر عزیز شده🍷🖤
Part_16
ویو تهیونگ
از توی (اسمشو یادم نمیادهمینایی ک بیرون و میبینن) دیدم ک لوناس این اینجا چیکارمیکرد؟
یا خداااااالان باز میاد بهم میچسبه
علامت لونا•
•سلام ته ته جونم
_سلام(سرد)
•خب بیا بریم تو
_نه لونا مهمون دارم نمیشه
•ینی چی نمیشه(باخنده) من قراره زنت بشم الان نمیزاری بیام خونه پدرشوهرم؟
_لونا منو عصبی نکن من کی گفتم تورو میخوام ببینم میتونی آبرومو ببری؟ برو
•نمیرم اصن این مهمونت کیه؟!
_لونااااااگورتو گم میکنی یا خودم گمت کنم؟
•ته....
عصبی بودم یه سیلی بهش زدم
•ته تو الان.....منو.....زدی؟
_زدم میری گم میشی یا نه؟
•باشه برو با مهمونت
اینقدر عصبی بودم گفتم
_توعم برو با دوست پسرت
درو بستم
*داداش چیشده چرا داشتی داد میزدی؟
_سر یه روانی مزاحم که اومده بود منو حرصیم کنه بره
*داداشی خودتو کنترل کن بیا بریم باباخودش کلید داره داره میاد بالا حتما بیابریم آب بخور اون دیوونه رو ولش کن
_جنی من دوس....ش داشتم💔
*جلو اینا هبچی نگو برو داداش
_باش برو پیششون تنهاشون نزار
*باشه
این بود؟...این بود جواب عشقم؟... من دوستش داشتم....چی کم گذاشتم براش؟....من براش محدودیت گذاشتم؟
قرار بود خونه آرزوهامون و بسازیم ولی.... ولم کرد
ویو آیو
ته رفت درو باز کنه ولی صدای داداش اومد
جنی رفت سراغش داشت گریه میکردینی چیشده؟
☆دخترم من اومدم
*سلام باباجوننممم
✓سلام آقای کیم
+سلام
#سلام عموجان
☆سلام به همتون خانوم حالتون خوبه؟
✓خیلی ممنون
داشتن باهم حرف میزدن که دیدم جنی داره با فیلی حرف میزنه
نه من باید فیلی و جنی رو بهم برسونم اخه جنی به جونگ کوک نمیاد
خب من الان چیکار کنم
اهان بزار برم ته رو برای شام خبر کنم
رفتم دم در اتاقش در زدم
_بیاتو
رفتم تو یه قاب دستش بود و داشت گریه میکرد
تا دید منم سریع اشک هاشو پاک کرد
+آقای کیم بیاید برای شام
_قرار نبود منو اقای کیم صدا نکنی؟
+بله ببخشید
_آفرین،حالا اسم من چیه
+ت...تهیونگ
_خب،خوبه بیا اینجا
رفتم کنارش رو تخت نشستم
_این رو میشناسی؟
+این...کیم لوناست
_درسته،کسی که زندگی مو داره تباه میکنه
+متاسفم
_اشکالی نداره
میخوام برات داستانی رو تعریف کنم
خوب گوش کن و نظرت رو بگو
+چشم
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.