پارت283
#پارت283
فرشید سیخ نشست بلند گفت:
_چیییییییی؟؟
بش زنگ نزنم؟
باهاش قهر کنم؟؟؟
مگه میشه ؟
خول شدی روزبه؟؟
تو که حالت از من بد تره!!!
روزبه چشمانش را بست و با دستش جلوی دهان فرشید را گرفت!
_ی دیقه هیچی نگو بزا بگم باید چیکار کنی!
همیجوری حرف میزنه واسه خودش!
فرشید سرش را به معنی باشه تکان داد و روزبه دستش را برداشت!
_ببین مگه تولدش نزدیک نیست؟
فرشید چشمانش را ریز کرد و با تعجب گفت :
_اولا ک تو از کجا میدونی تولدش نزدیکه!!
ثانیا همچین نزدیک نزدیکم نی !
روزبه دستوهایش را در هوا تکان داد و همانطور که سعی میکرد ادای مهری را در آورد، با خنده گفت:
_مهری سرمو سوراخ کرده !
هی چی بگیرم چیکار کنم؟
وای تولدش نزدیکه وای هیچ کار نکردم!!!
وای روزبه چ جوری غافلگیرش کنم!
وای...
فرشید ک دید جلوی روزبه نگیرد حالا حالا ها حرف میزند !
به زانویش ضربه ای زد و گفت :
_خو خو خو فهمیدیم فهمیدم!!!
ینی میگی سورپرایزش کنم؟؟
روزبه از جایش بلند شد و به طرف اتاقش رفت!
_آره اگه سختت نیست سورپرایزش کن! اینجوری هم غافلگیر میشه همم آشتی میکنه!!
....
فرشید سیخ نشست بلند گفت:
_چیییییییی؟؟
بش زنگ نزنم؟
باهاش قهر کنم؟؟؟
مگه میشه ؟
خول شدی روزبه؟؟
تو که حالت از من بد تره!!!
روزبه چشمانش را بست و با دستش جلوی دهان فرشید را گرفت!
_ی دیقه هیچی نگو بزا بگم باید چیکار کنی!
همیجوری حرف میزنه واسه خودش!
فرشید سرش را به معنی باشه تکان داد و روزبه دستش را برداشت!
_ببین مگه تولدش نزدیک نیست؟
فرشید چشمانش را ریز کرد و با تعجب گفت :
_اولا ک تو از کجا میدونی تولدش نزدیکه!!
ثانیا همچین نزدیک نزدیکم نی !
روزبه دستوهایش را در هوا تکان داد و همانطور که سعی میکرد ادای مهری را در آورد، با خنده گفت:
_مهری سرمو سوراخ کرده !
هی چی بگیرم چیکار کنم؟
وای تولدش نزدیکه وای هیچ کار نکردم!!!
وای روزبه چ جوری غافلگیرش کنم!
وای...
فرشید ک دید جلوی روزبه نگیرد حالا حالا ها حرف میزند !
به زانویش ضربه ای زد و گفت :
_خو خو خو فهمیدیم فهمیدم!!!
ینی میگی سورپرایزش کنم؟؟
روزبه از جایش بلند شد و به طرف اتاقش رفت!
_آره اگه سختت نیست سورپرایزش کن! اینجوری هم غافلگیر میشه همم آشتی میکنه!!
....
۳.۱k
۲۰ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.