پارت

#پارت281

روزبه سر جایش نشست و سوالی فرشید را نگاه کرد.

فرشید دست روزبه را روی سرش گذاشت و مظلوم گفت:

_میشه یکم دیگه ماساژ بدی؟

روزبه دیگر کامل متوجه ی حال بدش شده بود!
خصوصا اینکه صدایش بغض داشت!
دستش را باز لای موهایش برد و شروع به ماساژ دادن سر فرشید کرد.
همانطور که مشغول بود آروم و شمرده شروع به حرف زدن کرد.

_نمیخوای بگی چت شده ؟
من تحمل حال بدت رو ندارما داداش!
من همیشه خندون دیدمت حتی تو روزای سختت!
بهم بگو چی شده میخوام کمکت کنم!
با عاطفه حرفت شده؟؟

فرشید با شنیدن اسم عاطفه دلش ریخت!
عاطفه هم قسمتی از ماجرا بود!
میدانست حسابی از دستش دلخور و ناراحت است!
دلش تاب ناراحتی اش را نداشت!

_باهاش بحثم شده!

روزبه لبخندی زد و موهایش را بهم ریخت!

_پس اینو بگو !
آقا با عاطفه بحثش شده غم بَرک زده!

فرشید نفسش را محکم فوت کرد!
کاش فقط همین بود!
نگین را کجای دلش میگذاشت ؟؟

روزبه:پاشو پاشو قهر مال بچه هاس!
یه قرص بخور زنگ بزن بش از دلش دربیار!

فرشید نگاهی به روزبه انداخت!

_ینی آشتی میکنه؟

روزبه خندید

_آره آشتی میکنه !
تو زنگ بزن ، نکرد من باش حرف میزنم!

...
دیدگاه ها (۱)

#پارت282روزبه که آماده ی بیرون رفتن بود ، برگشت و کنار فرشید...

#پارت283فرشید سیخ نشست بلند گفت:_چیییییییی؟؟بش زنگ نزنم؟باها...

#پارت280با حس دستی رو پیشانی اش چشمانش را باز کرد!روزبه را ب...

#پارت279_خب بیا بریم بیرون حوصلت بیاد سرجاش!فرشید کلافه گفت:...

زخم کهنه )پارت ۷۹ تهیونگ بلند شد و از اتاق بیرون اومد . چند ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط