پارت ۷ true love
جونگ کوک ویو:
صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که لارا توی بغلم خوابیده
جونگ کوک:کیوت«لبخند»
....................................................................................................
«یک هفته بعد»
لارا ویو:
خبببببببب چهار روز پیش از اردو برگشتیم . سه روز دیگه کریسمسه ولی نمیدونم قراره چی کار کنیم
لارا:نیلا بنظرت کریسمس کجا بریم؟
نیلا: نمیدونم... لارا لارا تروخدا هر جا میریم فقط تهیونگم باشه باهامون باشه؟«ذوق زده»
لارا: «خنده»ای بابا تو هم که پدر مارو در آوردی
لارا:آهان راستی نیلا جونگ کوک بهم گفت که اون شب تو پیش تهیونگ بودی
چی کار کردی شیطون؟«نگاه شیطنت آمیز»
نیلا : عههههههههههه «خجالت»
نیلا : خب.....خب...اممممم
لارا:چیه کنه.....
نیلا:آره آره خب به هم اعتراف کردیم
لارا: هوراااااا هورااااا مبارک باشههههههههههه
نیلا:عهههههه نکن دیگه لاراااااااااااااااااااا
لارا:باشه باشه ببخشید«خنده»
نیلا:خیلیییییی بدییییییییییی
لارا:ببخشید ببخشید«خنده»
................................................................................................
جونگ کوک :تهیونگ این چه قیافه ایه؟ چرا داری میخندی؟
تهیونگ:.....
جونگ کوک :تهیونگگگگ
تهیونگ :........
جونگ کوک:تهیوووووووووووووننننننننگگگگگگگگگگ «زد تو صورتش»
تهیونگ : هان.. چیشده؟
جونگ کوک : چی شده و کوفت. چه مرگته چرا میخندی؟؟؟؟
تهیونگ: هان...نه هیچی هیچی
جونگ کوک:آره جون عمت«لبخند شیطانی»
تهیونگ :بدبخت منحرف برو اون مغز کثیفتو با اسید بشور
جونگ کوک:باششششه باشههه مثل اینکه اون شب خیلی بهت خوش گذشته
تهیونگ:بخدا خیلی بدیییییییییی نخیرم اصلانم اینجوری نیست
جونگ کوک: هههههههههه«خنده»
تهیونگ: کوفتتتتتتتتتت «پوکر»
جونگ کوک:باشه باشه . خب حالا بگو چی کار کردین
تهیونگ هیچی بابا اعتراف کرد بهم و منم بهش اعتراف کردم و...
جونگ کوک:آخ جون آخ جونننننن دارم عموووو میشمممم یوهووووووو«میپره بالا پایین»
تهیونگ :خرهههههههههههه چرا چرت و پرت میگییییییییییییی
جونگ کوک : هان؟پس چی؟
تهیونگ : هیچ بعدش خوابیدیم
جونگ کوک:باشه تو خوبی«چپ چپ نگاه میکنه»
تهیونگ:«چپ چپ نگاه میکنه»
جونگ کوک: باشهه بابا نخوریمون . ولی مهم اینه که من دارم عمو میشم«خندههه»
تهیونگ:جونگ کوک به خدا یا گم میشی میری میخوابی یا.....
جونگ کوک :باشه باشه غلط کردم . اصلا من رفتم بخوابم
تهیونگ: شب بخیر.
جونگ کوک:دارم عمو میشمممممممم
تهیونگ: جونگگگگگگگگگگگگ کووووووووکککککککک
جونگ کوک:یا خدا رفتم رفتم
تهیونگ:خدااایاااا به من صبر بدهههههههه
جونگ کوک:هههههههههه
صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که لارا توی بغلم خوابیده
جونگ کوک:کیوت«لبخند»
....................................................................................................
«یک هفته بعد»
لارا ویو:
خبببببببب چهار روز پیش از اردو برگشتیم . سه روز دیگه کریسمسه ولی نمیدونم قراره چی کار کنیم
لارا:نیلا بنظرت کریسمس کجا بریم؟
نیلا: نمیدونم... لارا لارا تروخدا هر جا میریم فقط تهیونگم باشه باهامون باشه؟«ذوق زده»
لارا: «خنده»ای بابا تو هم که پدر مارو در آوردی
لارا:آهان راستی نیلا جونگ کوک بهم گفت که اون شب تو پیش تهیونگ بودی
چی کار کردی شیطون؟«نگاه شیطنت آمیز»
نیلا : عههههههههههه «خجالت»
نیلا : خب.....خب...اممممم
لارا:چیه کنه.....
نیلا:آره آره خب به هم اعتراف کردیم
لارا: هوراااااا هورااااا مبارک باشههههههههههه
نیلا:عهههههه نکن دیگه لاراااااااااااااااااااا
لارا:باشه باشه ببخشید«خنده»
نیلا:خیلیییییی بدییییییییییی
لارا:ببخشید ببخشید«خنده»
................................................................................................
جونگ کوک :تهیونگ این چه قیافه ایه؟ چرا داری میخندی؟
تهیونگ:.....
جونگ کوک :تهیونگگگگ
تهیونگ :........
جونگ کوک:تهیوووووووووووووننننننننگگگگگگگگگگ «زد تو صورتش»
تهیونگ : هان.. چیشده؟
جونگ کوک : چی شده و کوفت. چه مرگته چرا میخندی؟؟؟؟
تهیونگ: هان...نه هیچی هیچی
جونگ کوک:آره جون عمت«لبخند شیطانی»
تهیونگ :بدبخت منحرف برو اون مغز کثیفتو با اسید بشور
جونگ کوک:باششششه باشههه مثل اینکه اون شب خیلی بهت خوش گذشته
تهیونگ:بخدا خیلی بدیییییییییی نخیرم اصلانم اینجوری نیست
جونگ کوک: هههههههههه«خنده»
تهیونگ: کوفتتتتتتتتتت «پوکر»
جونگ کوک:باشه باشه . خب حالا بگو چی کار کردین
تهیونگ هیچی بابا اعتراف کرد بهم و منم بهش اعتراف کردم و...
جونگ کوک:آخ جون آخ جونننننن دارم عموووو میشمممم یوهووووووو«میپره بالا پایین»
تهیونگ :خرهههههههههههه چرا چرت و پرت میگییییییییییییی
جونگ کوک : هان؟پس چی؟
تهیونگ : هیچ بعدش خوابیدیم
جونگ کوک:باشه تو خوبی«چپ چپ نگاه میکنه»
تهیونگ:«چپ چپ نگاه میکنه»
جونگ کوک: باشهه بابا نخوریمون . ولی مهم اینه که من دارم عمو میشم«خندههه»
تهیونگ:جونگ کوک به خدا یا گم میشی میری میخوابی یا.....
جونگ کوک :باشه باشه غلط کردم . اصلا من رفتم بخوابم
تهیونگ: شب بخیر.
جونگ کوک:دارم عمو میشمممممممم
تهیونگ: جونگگگگگگگگگگگگ کووووووووکککککککک
جونگ کوک:یا خدا رفتم رفتم
تهیونگ:خدااایاااا به من صبر بدهههههههه
جونگ کوک:هههههههههه
۱۱.۱k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.