• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part11
#leoreza
تو کل راه خونه کلی چرت و پرت میگف که من و رانده تاکسی از خنده پاره شده بودیم
اگه میدونستم انقدر بد مست میکنه گوه خورده بودم به یه الف بچه رو مست کردم من سرش رو شونه ام بود وقتی رسیدیم کمکش کردم و با هم وارد خونه شدیم
از کمرش گرفته بودم که
پانید:رو کاناپه میخابم (مست و خابالو)
رضا:مطمئنی
سری تکون داد اگه قرار باشه انقدر خوب باشه تو مستی پس باید بهش الکل یا مشروب گیلاس میدادم
از فکر خودم خندم گرفته بود نشوندمش رو کاناپه و از اتاق بالاییم یه پتو و بالش اوردم
بالشت گذاشتم رو کاناپه و کمکش کردم لباساش دراره تا راحت بخابه
بوت هاشو دراوردم
پانیذ:بنظرت شیر ها عضو دارن
استغفرلله من الان چی میگفتم به این همینجور که بافت ضخیم کوتاهش رو در میاوردم لب زدم
رضا:اره دارن مرد هاشون دارن
پانیذ:ععع کجاست
ههییی بافت رو دراوردم و گذاشتم رو کاناپه بغلی چون از زیر تاپ داشت راحت بود دیگه
پانیذ:نگفتی کجاست عضوشون
رضا:تو فک میکنی کجاست
پانید:تو دهنشون
لبم گاز گرفتمم واقعا من غلط کردمم
رضا:مطمینی اونجاست
پانید:نمیدونم ولی امتحانش کنیم باهم
سرم کوبیدم به رون پاش که
پانیذ:اینجوری پس چرا نمیخوری
چشام گشادتر از این نمیشد
رضا:به نظرم تو بخاب
پانیذ:فردا توضیح میدیاا
زیر لب زمزمه کردم
رضا:فردا بخاطر خوابیدنت اینجا دعوا نکنیم این پیش کش
دراز کشید و پتو رو انداختم روش وقتی مطمئن شدم خوابیده گوشیم برداشتم تا به ارسلان زنگ بزنم
بعد کلی بوق خورد جواب داد
ارسلان:چیه رضا
رضا:چته
ارسلان:هیچی تو پانیذو ندیدی
رضا:چرا زنگ زدم بگم پیشه من الان خوابیده
ارسلان:یعنی چیی مردککک اینجا خاهرش سکته کرد
رضا:داد نزن با هم نوشیدنی خورده بودیم مستی من پرید ولی بر اون نه نمیتونستم که وسط خیابون ولش کنم که فردا خودم میارمش
ارسلان:باشه.... رضا فقط یه امشب
رضا: کی دید من دختر اوردم احمق
ارسلان:هیچ وقت
رضا:پس زر نزن خدافز
ارسلان:خدافز
گوشی رو قطع کرد خدایا چرا اینا اینجوری میکنم دستی به صورتم کشیدم چراغ ها رو خاموش کرد
و همه اباژور هارو روشن کردم خم شدم که کنار کاناپه رو روشن کنم که چشم خورد به لبای سرخش که بدجور خودنمایی
میکرد لباس گوشتی بود و این وسوسه ام میکرد با اینکه بیرونم بوسیده بودمشون بازم میخاستم اینکه چرا این دختر دلم زدم به دریا
و دستم گذاشتم رو دسته ی مبل و خم شدم روش بوسه ی کوتاهی زدم اگه میفهمید چیا گفته و چیکارا کرد
یه فصل کتکم میزد
رفتم اتاقم لباسام عوض کردم و منم خابم برد.....
ادامه دارد...
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا.
#part11
#leoreza
تو کل راه خونه کلی چرت و پرت میگف که من و رانده تاکسی از خنده پاره شده بودیم
اگه میدونستم انقدر بد مست میکنه گوه خورده بودم به یه الف بچه رو مست کردم من سرش رو شونه ام بود وقتی رسیدیم کمکش کردم و با هم وارد خونه شدیم
از کمرش گرفته بودم که
پانید:رو کاناپه میخابم (مست و خابالو)
رضا:مطمئنی
سری تکون داد اگه قرار باشه انقدر خوب باشه تو مستی پس باید بهش الکل یا مشروب گیلاس میدادم
از فکر خودم خندم گرفته بود نشوندمش رو کاناپه و از اتاق بالاییم یه پتو و بالش اوردم
بالشت گذاشتم رو کاناپه و کمکش کردم لباساش دراره تا راحت بخابه
بوت هاشو دراوردم
پانیذ:بنظرت شیر ها عضو دارن
استغفرلله من الان چی میگفتم به این همینجور که بافت ضخیم کوتاهش رو در میاوردم لب زدم
رضا:اره دارن مرد هاشون دارن
پانیذ:ععع کجاست
ههییی بافت رو دراوردم و گذاشتم رو کاناپه بغلی چون از زیر تاپ داشت راحت بود دیگه
پانیذ:نگفتی کجاست عضوشون
رضا:تو فک میکنی کجاست
پانید:تو دهنشون
لبم گاز گرفتمم واقعا من غلط کردمم
رضا:مطمینی اونجاست
پانید:نمیدونم ولی امتحانش کنیم باهم
سرم کوبیدم به رون پاش که
پانیذ:اینجوری پس چرا نمیخوری
چشام گشادتر از این نمیشد
رضا:به نظرم تو بخاب
پانیذ:فردا توضیح میدیاا
زیر لب زمزمه کردم
رضا:فردا بخاطر خوابیدنت اینجا دعوا نکنیم این پیش کش
دراز کشید و پتو رو انداختم روش وقتی مطمئن شدم خوابیده گوشیم برداشتم تا به ارسلان زنگ بزنم
بعد کلی بوق خورد جواب داد
ارسلان:چیه رضا
رضا:چته
ارسلان:هیچی تو پانیذو ندیدی
رضا:چرا زنگ زدم بگم پیشه من الان خوابیده
ارسلان:یعنی چیی مردککک اینجا خاهرش سکته کرد
رضا:داد نزن با هم نوشیدنی خورده بودیم مستی من پرید ولی بر اون نه نمیتونستم که وسط خیابون ولش کنم که فردا خودم میارمش
ارسلان:باشه.... رضا فقط یه امشب
رضا: کی دید من دختر اوردم احمق
ارسلان:هیچ وقت
رضا:پس زر نزن خدافز
ارسلان:خدافز
گوشی رو قطع کرد خدایا چرا اینا اینجوری میکنم دستی به صورتم کشیدم چراغ ها رو خاموش کرد
و همه اباژور هارو روشن کردم خم شدم که کنار کاناپه رو روشن کنم که چشم خورد به لبای سرخش که بدجور خودنمایی
میکرد لباس گوشتی بود و این وسوسه ام میکرد با اینکه بیرونم بوسیده بودمشون بازم میخاستم اینکه چرا این دختر دلم زدم به دریا
و دستم گذاشتم رو دسته ی مبل و خم شدم روش بوسه ی کوتاهی زدم اگه میفهمید چیا گفته و چیکارا کرد
یه فصل کتکم میزد
رفتم اتاقم لباسام عوض کردم و منم خابم برد.....
ادامه دارد...
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا.
۸.۵k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.