• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part13
#leoreza
رضا:خب اینم قهوه بیایین
گذاشتم رو میز
مهشاد:رضا لپت چیشده قرمز شده
با یاد کاریی که صبح کرد نگاهی به پانیذ کردم که داشت قهوه اش و میخورد اشاره بهش کردم
رضا:کار این ور پریده اس
پانیذ:میخاستی شب منو نیاری اینجا به من چه
رضا:ای خاک تو سر من بکنن که اومدم گفتم حوصله ام سر رفته اومدم پیشه تو کاشکی اون حوصله رو میرفتم پیشه محراب
محراب:میشه دقیقن بگین قضیه از چه قراره
پانید:این بی عضو رفیقش ابجی منو گرف
رضا:الان به من چه ربطی داره
پانید:تو اگه اون روز منو تو اتاق کارت نگه نمیداشتی اینجوری نمیشد
رضا:مگه من زدم رو عضو تو ؛تو زدی رو عضو من
پانیذ:مگه من اون روز ریدم تو لباست که تو ریدی به کل هیکلم مشنگ
رضا:الان شدم مشنگ رز وحشی اره
متین:ااایی بابا بسه دیگه محراب یه سوال پرسید چیشده ریدم تو عضو جفتون
پانیذ:بی تربیت
چشای متین اندازه توپ شد نمیدونست این بچه یه پا اتیش پارس
محراب:خب نگفتین
دست جفتمون رف بالا که
محراب:رضا تو بگو
رضا:ارسلان از خاهر این خوشش اومده تو کاباره اد اینم جای نوشیدنی ها کار میکنه یه شب ارسلان شماره ی اون بنده خدا رو میگیرع فرداش بابام کل ارثش رو تقسیم کرد فرداصبح رفتم اموزشگاه دیدم این خانومم اینجاست یعنی شیفت صبحش تا 5 هستش و تدریس میکنه اون روز ما با هم دعوامون شد شب اشم که دیروزع من خاک بر سر حوصله ام سر رفت رفتم کاباره اینم اونجا بود با هم چند پیک زدی تو خیابون که ولش نمیکردم که اوردم خونم همینم والسلام
متین :همین
رضا:اره
مهشاد:یعنی خاک توسر جفتتون
پانید:ممنونم گلم
روبه من کرد و لب زد
پانید:الان شدی مساوی بی عضو
رضا:باشه مساوی میبینیم ...... خی نگفتین چرا اومدین
که یه دفعه همشون هل شدم
متین:ما ما کار خاصی نداشتم
مهشاد:چرا داشتیم قورباغه
پانید:سلاممم قورباغه
مهشاد:افرینن سلام به قورباغه
محراب خنده اش گرفته بود
پانیذ:دارین مسخرم میکنی
مهشاد:نه عزیزم این کلا قورباغه ست
رضا:چرا مشکوک میزنین بگین دیگه
پانیذ:من بگم
چپکی نگاش کردم
پانیذ:خاهر داری
رضا:اره چطورر
پانیذ:بر خواهر خاستگاری اومدن بی عضو
با چشای گرد شده نگاشون کردم
متین:از کجا فهمیدی
پانیذ:نیکا رو میگی دیگه
متین:اره
پانیذ: دوره راهنمایی با هم بودیم
رضا:الان بر خاهر من اومدین
محراب:مثلمن معلوم نی متین و نیکا
رضا:چرا مبارکتون باشع
مهشاد:بیا خودتون کشتین
پانیذ:عاییی 2تا عروسی
مهشاد:ارههه چی بپوشیم
پانیذ:نمیدونم بهم زنگ بزن بریم خرید با هم
هاج و واج به این 2 تا نگا میکردیم
پانیذ:بی عضو شماره ی منو بده به مهی
رضا:من اصن شماره ی تو رو ندارم رز وحشی
پانیذ:من چمیدونم پیدا کن (جیغ)
منی که کنارش بودم 3 متر رفتم بالا
ادامه دارد...
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
#part13
#leoreza
رضا:خب اینم قهوه بیایین
گذاشتم رو میز
مهشاد:رضا لپت چیشده قرمز شده
با یاد کاریی که صبح کرد نگاهی به پانیذ کردم که داشت قهوه اش و میخورد اشاره بهش کردم
رضا:کار این ور پریده اس
پانیذ:میخاستی شب منو نیاری اینجا به من چه
رضا:ای خاک تو سر من بکنن که اومدم گفتم حوصله ام سر رفته اومدم پیشه تو کاشکی اون حوصله رو میرفتم پیشه محراب
محراب:میشه دقیقن بگین قضیه از چه قراره
پانید:این بی عضو رفیقش ابجی منو گرف
رضا:الان به من چه ربطی داره
پانید:تو اگه اون روز منو تو اتاق کارت نگه نمیداشتی اینجوری نمیشد
رضا:مگه من زدم رو عضو تو ؛تو زدی رو عضو من
پانیذ:مگه من اون روز ریدم تو لباست که تو ریدی به کل هیکلم مشنگ
رضا:الان شدم مشنگ رز وحشی اره
متین:ااایی بابا بسه دیگه محراب یه سوال پرسید چیشده ریدم تو عضو جفتون
پانیذ:بی تربیت
چشای متین اندازه توپ شد نمیدونست این بچه یه پا اتیش پارس
محراب:خب نگفتین
دست جفتمون رف بالا که
محراب:رضا تو بگو
رضا:ارسلان از خاهر این خوشش اومده تو کاباره اد اینم جای نوشیدنی ها کار میکنه یه شب ارسلان شماره ی اون بنده خدا رو میگیرع فرداش بابام کل ارثش رو تقسیم کرد فرداصبح رفتم اموزشگاه دیدم این خانومم اینجاست یعنی شیفت صبحش تا 5 هستش و تدریس میکنه اون روز ما با هم دعوامون شد شب اشم که دیروزع من خاک بر سر حوصله ام سر رفت رفتم کاباره اینم اونجا بود با هم چند پیک زدی تو خیابون که ولش نمیکردم که اوردم خونم همینم والسلام
متین :همین
رضا:اره
مهشاد:یعنی خاک توسر جفتتون
پانید:ممنونم گلم
روبه من کرد و لب زد
پانید:الان شدی مساوی بی عضو
رضا:باشه مساوی میبینیم ...... خی نگفتین چرا اومدین
که یه دفعه همشون هل شدم
متین:ما ما کار خاصی نداشتم
مهشاد:چرا داشتیم قورباغه
پانید:سلاممم قورباغه
مهشاد:افرینن سلام به قورباغه
محراب خنده اش گرفته بود
پانیذ:دارین مسخرم میکنی
مهشاد:نه عزیزم این کلا قورباغه ست
رضا:چرا مشکوک میزنین بگین دیگه
پانیذ:من بگم
چپکی نگاش کردم
پانیذ:خاهر داری
رضا:اره چطورر
پانیذ:بر خواهر خاستگاری اومدن بی عضو
با چشای گرد شده نگاشون کردم
متین:از کجا فهمیدی
پانیذ:نیکا رو میگی دیگه
متین:اره
پانیذ: دوره راهنمایی با هم بودیم
رضا:الان بر خاهر من اومدین
محراب:مثلمن معلوم نی متین و نیکا
رضا:چرا مبارکتون باشع
مهشاد:بیا خودتون کشتین
پانیذ:عاییی 2تا عروسی
مهشاد:ارههه چی بپوشیم
پانیذ:نمیدونم بهم زنگ بزن بریم خرید با هم
هاج و واج به این 2 تا نگا میکردیم
پانیذ:بی عضو شماره ی منو بده به مهی
رضا:من اصن شماره ی تو رو ندارم رز وحشی
پانیذ:من چمیدونم پیدا کن (جیغ)
منی که کنارش بودم 3 متر رفتم بالا
ادامه دارد...
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۹.۹k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.