• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part10
#leoreza
در حموم رو نیمه باز گذاشتم خشک بشه تیشرت و شلوارکی پوشیدم
و رو تختم دراز کشیدم دستم گذاشتم زیر سرم عجب روزی بود مث روز های قبلم نبود تا حالا با دوس دختر هامم اینجوری برخورد نداشتم
الان من تو خیابون یه دختر و حمل کردم مامانم که بفهمه سکته رو میزنه بابام سری به تاسف تکون میده میمونه یکی اونم خواهر کوچیکم که 25 سالشه که ذوش میکنه
عجب خانواده ای عجیبی دارم من یکی سلیطه اس یکی مغرور یکیم شیطون اصن ولش کن فک کردن بهش
ادمو ازار میده نگاهی به ساعت کردم نزدیکه 12 بود
حوصله ام سر رفته بود با پوشیدم بوت و لباس های گرمم از خونه زدم بیرون و سوار ماشین شدم نمیدونم چقدر دور زده بودم که
جلوی کاباره بودم شاید اینجا سرگرم میشدم با رز وحشی با فک کردم بهش لبخند به لبام میاد یه جور وقتی حرصشو درمیاورم خوشم میاد...
#paniz
انقدر به ارسلان و دیا فک کرده بودم اعصابم خورد شده بود من ادم دپ ای نبودم ولی اینکه خواهرم با کسی تقسیم کنم ازارم میداد
هوفی کشیدم که برای ادمی که جلوم وایستاده بود پیکی ریختم و گذاشتم جلوش
رضا:سلامم رز وحشی
سرم بلند کردم که باز با این بی عضو مواجه شدم
پانیذ:اصن حوصله اتو ندارمم
رضا:واقعن خب یه پیک برام بریز تماشات کنم
براش پیکی ریختم
رضا:چرا بی حوصله ای
پانیذ:من دوس ندارم ابجیم رو با رفیقت تقسیم کنم
رضا:بخاطر این ناراحتی
اومی گفتم که دستم رو گرف
رضا:هر ادمی باید یه روز فرد زندگیشو پیدا کنه مث خواهرت بعدشم من اینجام دیگه من نباشم کی سر به سرت بزاره ورپریدع کی بزنع رو عضو بی عضوم رز وحشی
خنده ای کردم
رضا:یه پیک با هم بزنیم رز وحشی
بر خودم لیوان اوردم و کنار صندلیش نشستم و دوتا بطری اوردم که با هم شروع کردیم به خوردن
جوری که کل محتویات بطری خالی شده بود سرم نبض میزد و حرکتم دست خودم نبود
دست رضا رو گرفتم و از کاباره اومدیم بیرون
رضا:دید رز وحشی ادم باید بعضی مواقع مشروب یا الکل بخورد تا درداش خوب شه (مست )
پانیذ:بریم دور دور پیاده (مست )
گوشه ی لبم رو گاز گرفتم تا قبول کنه
هوا گرفته شده بود و داشت شروع میکرد به باریدن و من و رضا دست و دست در حال چرت و پرت گفتن بودیم یکی من میگفتم 2 اون انگار مستی اون پریده بود ولی بر منی که الکل خورده بودم اولین بار نه
وایستاد و دستاش رو حلقه کرد دورم منم دستام انداختم دور گردنش
رضا:رز وحشی تا کسی تو رو بوسیده
پانیذ:نه (مست )
خوبه ای گفت که لباش گذاشت رو لبام چون تعادلی نداشتم بهش چسبیدم
وقتی نفس کم اوردیم از هم جدا شدیم
پانید:خابم میاد (مست و خابالو)
رضا:بریم خونه من بخاب فردا میری خونه خودت
سری تکون دادم که سوار تاکسی شدیم و حرکت کردیم ...
ادامه دارد..
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
#part10
#leoreza
در حموم رو نیمه باز گذاشتم خشک بشه تیشرت و شلوارکی پوشیدم
و رو تختم دراز کشیدم دستم گذاشتم زیر سرم عجب روزی بود مث روز های قبلم نبود تا حالا با دوس دختر هامم اینجوری برخورد نداشتم
الان من تو خیابون یه دختر و حمل کردم مامانم که بفهمه سکته رو میزنه بابام سری به تاسف تکون میده میمونه یکی اونم خواهر کوچیکم که 25 سالشه که ذوش میکنه
عجب خانواده ای عجیبی دارم من یکی سلیطه اس یکی مغرور یکیم شیطون اصن ولش کن فک کردن بهش
ادمو ازار میده نگاهی به ساعت کردم نزدیکه 12 بود
حوصله ام سر رفته بود با پوشیدم بوت و لباس های گرمم از خونه زدم بیرون و سوار ماشین شدم نمیدونم چقدر دور زده بودم که
جلوی کاباره بودم شاید اینجا سرگرم میشدم با رز وحشی با فک کردم بهش لبخند به لبام میاد یه جور وقتی حرصشو درمیاورم خوشم میاد...
#paniz
انقدر به ارسلان و دیا فک کرده بودم اعصابم خورد شده بود من ادم دپ ای نبودم ولی اینکه خواهرم با کسی تقسیم کنم ازارم میداد
هوفی کشیدم که برای ادمی که جلوم وایستاده بود پیکی ریختم و گذاشتم جلوش
رضا:سلامم رز وحشی
سرم بلند کردم که باز با این بی عضو مواجه شدم
پانیذ:اصن حوصله اتو ندارمم
رضا:واقعن خب یه پیک برام بریز تماشات کنم
براش پیکی ریختم
رضا:چرا بی حوصله ای
پانیذ:من دوس ندارم ابجیم رو با رفیقت تقسیم کنم
رضا:بخاطر این ناراحتی
اومی گفتم که دستم رو گرف
رضا:هر ادمی باید یه روز فرد زندگیشو پیدا کنه مث خواهرت بعدشم من اینجام دیگه من نباشم کی سر به سرت بزاره ورپریدع کی بزنع رو عضو بی عضوم رز وحشی
خنده ای کردم
رضا:یه پیک با هم بزنیم رز وحشی
بر خودم لیوان اوردم و کنار صندلیش نشستم و دوتا بطری اوردم که با هم شروع کردیم به خوردن
جوری که کل محتویات بطری خالی شده بود سرم نبض میزد و حرکتم دست خودم نبود
دست رضا رو گرفتم و از کاباره اومدیم بیرون
رضا:دید رز وحشی ادم باید بعضی مواقع مشروب یا الکل بخورد تا درداش خوب شه (مست )
پانیذ:بریم دور دور پیاده (مست )
گوشه ی لبم رو گاز گرفتم تا قبول کنه
هوا گرفته شده بود و داشت شروع میکرد به باریدن و من و رضا دست و دست در حال چرت و پرت گفتن بودیم یکی من میگفتم 2 اون انگار مستی اون پریده بود ولی بر منی که الکل خورده بودم اولین بار نه
وایستاد و دستاش رو حلقه کرد دورم منم دستام انداختم دور گردنش
رضا:رز وحشی تا کسی تو رو بوسیده
پانیذ:نه (مست )
خوبه ای گفت که لباش گذاشت رو لبام چون تعادلی نداشتم بهش چسبیدم
وقتی نفس کم اوردیم از هم جدا شدیم
پانید:خابم میاد (مست و خابالو)
رضا:بریم خونه من بخاب فردا میری خونه خودت
سری تکون دادم که سوار تاکسی شدیم و حرکت کردیم ...
ادامه دارد..
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۹.۱k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.