چند روز بعد

چند روز بعد....


وقتی تهیونگ دعوتنامه رو روی صفحه گوشی‌اش دید، قلبش برای لحظه‌ای ایستاد. چند بار پلک زد تا مطمئن بشه اشتباه نمی‌بینه. اسم کمپانی جلوی چشمش بود، با یک پیام رسمی که ازش خواسته بودن برای تست بهشون سر بزنه.

اما اون که هیچ‌وقت برای تست اقدام نکرده بود! پس کی...؟

چیزی مثل برق از ذهنش گذشت. مینجی.

بدون لحظه‌ای درنگ، گوشی رو برداشت، سوییشرتش رو تنش کرد و با قدم‌های بلند از خونه زد بیرون. به سمت کمپانی رفت، ولی توی تمام مسیر ذهنش درگیر بود. این دقیقاً همون چیزی بود که مینجی همیشه بهش می‌گفت، اما اون بارها مخالفت کرده بود. حالا، بدون اینکه خودش بخواد، یه قدم بزرگ توی این مسیر براش برداشته شده بود.

به در کمپانی که رسید، لحظه‌ای ایستاد. دستش رو مشت کرد. یه چیزی ته دلش قلقلک می‌داد—هیجان؟ عصبانیت؟ ترس؟ شاید ترکیبی از همه. اما تهیونگ کسی نبود که از چیزی فرار کنه. حداقل تو بزرگ سالگیش وارد شد.

ساعت‌ها بعد، وقتی که از کمپانی بیرون اومد، هنوز توی شوک بود. اونجا ازش تست گرفته بودن، اجراش رو شنیده بودن، و گفته بودن که پتانسیل داره. اما تمام مدت فقط یک چیز توی ذهنش بود. مینجی.

به سمت خونه برگشت. پاهاش رو محکم روی زمین می‌کوبید، نفسش سنگین شده بود، و دست‌هاش توی جیب سوییشرتش مشت شده بود. به محض اینکه در خونه‌شون رو باز کرد، با صدای بلند گفت:

"مینجی! کجایی؟"

مینجی که داشت یه کتاب می‌خوند، سرش رو بالا آورد و با تعجب نگاهش کرد. "چی شده؟"

تهیونگ مستقیم به سمتش رفت و گوشی رو جلوی صورتش گرفت. "این کار تو بود، نه؟ تو صدای منو ضبط کردی و فرستادی! چرا؟ وقتی هزار بار بهت گفتم که نمی‌خوام؟!"

مینجی کتاب رو بست و بلند شد. "چون تو ترسیده بودی، تهیونگ. تو همیشه می‌خواستی، ولی می‌ترسیدی که امتحانش کنی."

"این تو نبود که باید تصمیم می‌گرفتی! من بودم!" تهیونگ نفسش رو با شدت بیرون داد و عقب رفت. "تو... تو حتی یه لحظه هم به این فکر نکردی که شاید واقعاً نخوام؟"

مینجی سکوت کرد. برای اولین بار نمی‌دونست چی جواب بده. تهیونگ چند لحظه بهش خیره موند

ادامه دارد...!؟
دیدگاه ها (۱)

مینجی هنوز داشت دنبال کلماتی می‌گشت که بتونه تهیونگ رو آروم ...

یک هفته از اون روز گذشته بود. یک هفته‌ای که برای تهیونگ مثل ...

چند سال گذشت، و تهیونگ به نوجوانی تبدیل شد که رویاهای بزرگی ...

"عشق پنهان کودکی!" چیزه دیگه ای نمیخوای؟_ نه فقط زود برگرد ...

پارت : ۳۴

پارت : ۱۸

black flower(p,264)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط