کمتر بخند حس دگرگونی

کمتر بخند ! حسّ ِ دگرگونی
لبخند هات در به درم کرده
وای ، آن نگاه شیطنت آمیز ت
در اضطراب، غوطه ور م کرده

پرواز کن ! پرنده ی خوشبختی!
ای هرچه عشق ، در تو شده مضمون
از پیله ی غریبی و تنهاییت
کم کم قدم گذار و بیا بیرون

دیوانه ی دو چشم سیاه تو
در قاب چشم های تو می تازد
این خنده های مُسری و زیبایت
بر گونه هام چاله می اندازد

این روزها هوای تو را دارم
در التهاب ِ شوق تو را دیدن
در من چه بوسه ها که نمی خشکد
می ترسم از ( خجالت پیراهن ) !

آشفته است حال دل خونم
آشفته است ، حالِ دلت آباد !
گفتم بلند عاشقم و بعدش ....
گشتم زِ پاسبانی ِ دل آزاد !!

من سالهاست منزوی و طرد م
در انزوای ِفکرِ اروپایی م
دلخوش به بودن تو پناهم شد
دلخوش به عشق پاک اهورایی م!

#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

تا صبح بیدارم ، چرا ؟ چون دوستت دارمآرام می بارم ، چرا ؟ چون...

مگو کنارِ تو اهلِ گناه خواهم شدبگیر دستِ مرا، سربراه خواهم ش...

چه خوش است پیش زلفت سرِ شکوه باز کردنگله‌های روز هجران ، به ...

غرق در تلخ ترین وحشت یک کابوسممن که از آمدنت مثل خزان مایوسم...

پارت ۱

yek tarafe part : 10

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط