متعلق به او:
متعلق به او:
#part20
شروع کردن به غذا خوردن کوک به طرف یخچال خونش رفت و دوتا آبجو با درصد پایین برداشت و برد واسه خودش و سئول
......
کوک به طرف سئول برگشت و چونش رو نوازش کرد
+خیلی ممنونم خانوم کوچولو
_خواهش میکنم کوکی
کوک لبایه سئول رو بوسه زد چندبار هم بوسه زد
+این همه تشکر لازم نبود
_من فقط واسه تشکر نمیبوسمت
کوک بلند شد
_بریم بیرون؟
+بریم
_پس بمون همینجا تا برم لباس عوض کنم
کوک رفت لباس عوض کرد بعد به طرف کمد رفت و دستبندی که دو روز پیش با پول حقوقش خریده بود رو برداشت و خواست امروز بهش کادو بده بعد از اینکه کت بلند قهوه ای رنگش رو پوشید موهاش رو درست کرد و رفت بیرون از اتاق
_بریم عزیزم
هردو از خونه رفتن بیرون درسته سرد بود ولی اون دوتا میخواستن پیاده راه برن همون موقع چیزی به پاش چسبید یه دختر کوچولو بود که به پایه پسرک چسبیده بود با چندتا شاخه گل رز
_او کوچولو تو چی میخوای
...تولوخدا عمو لفتن یه گل بخلید
_ببینم گلاتو
دختر کوچولو از پا کوک فاصله گرفت و گلایه رز قرمز رنگ رو نشونش داد رو یکیش اکلیل پاشیده بود
...واشه خوجحالی همسلتون یدونه بخلید
_حتما
کوک همون گله رزی که روش اکلیل زیاد داشت رو برداشت و یه دسته پول تو دست دختر کوچولو گذاشت
....اینا خیلی زیاده
_اشگال نداره کوچولو برو واسه خودت خوراکیا زیاد بخره
....ملسی عمو
و بعد دخترکوچولو دویید رفت
کوک شاخه گل رو جلو سئول گرفت
+مرسی عشقم(ذوق)این خیلی خوشگله
_از تو خوشگل تر نیست پرنسس زودباش بریم
اون دوتا راه افتادن به یه جا رسیدن که یسری نوازنده داشتن ویالون و پیانو میزدن
+چقدر قشنگ مینوازن
کوک دستشو جلو دخترک گرفت
_افتخار رقص میدید پرنسس؟
+چرا که نه پرنس من
سئول دستشو تو دستا پسرک گذاشت و شروع کردن به باله رقصیدن دخترک یه دستشو رو شونه پهن پسرک گذاشت و دست همدیگه رو گرفت و آروم شروع کردن به رقصیدن و دور اون قسمت میچرخیدن حالا چشم همه مردم رو اون دوتا بود کوک سئول رو کمی از زمین فاصله داد و چرخوندش گذاشتش زمین سئول رفت و لبایه کوک رو محکم بوسید دستشو زیر گوشه پسرک گذاشت و هردو لبایه همو مک میزدن
.....
..صبر کن ببینم اون دختر پارک هیونگ سو نیست؟
...آره خودشه اون همون پسری نیست که تو همین کوچه پایینی زندگی میکنع؟
...گوشیتو دربیار بدو مردم چه شانسی دارن
یکی از اون دونفر گوشیشونو در آوردن و شروع کردن به عکاسی کردن تا باهاش آبرو هیونگ سو رو ببرن اما زمانی که داشتن عکس میگرفتن چشم کوک خورد بهشون و از نور و فلش گوشی مشخص شد
#part20
شروع کردن به غذا خوردن کوک به طرف یخچال خونش رفت و دوتا آبجو با درصد پایین برداشت و برد واسه خودش و سئول
......
کوک به طرف سئول برگشت و چونش رو نوازش کرد
+خیلی ممنونم خانوم کوچولو
_خواهش میکنم کوکی
کوک لبایه سئول رو بوسه زد چندبار هم بوسه زد
+این همه تشکر لازم نبود
_من فقط واسه تشکر نمیبوسمت
کوک بلند شد
_بریم بیرون؟
+بریم
_پس بمون همینجا تا برم لباس عوض کنم
کوک رفت لباس عوض کرد بعد به طرف کمد رفت و دستبندی که دو روز پیش با پول حقوقش خریده بود رو برداشت و خواست امروز بهش کادو بده بعد از اینکه کت بلند قهوه ای رنگش رو پوشید موهاش رو درست کرد و رفت بیرون از اتاق
_بریم عزیزم
هردو از خونه رفتن بیرون درسته سرد بود ولی اون دوتا میخواستن پیاده راه برن همون موقع چیزی به پاش چسبید یه دختر کوچولو بود که به پایه پسرک چسبیده بود با چندتا شاخه گل رز
_او کوچولو تو چی میخوای
...تولوخدا عمو لفتن یه گل بخلید
_ببینم گلاتو
دختر کوچولو از پا کوک فاصله گرفت و گلایه رز قرمز رنگ رو نشونش داد رو یکیش اکلیل پاشیده بود
...واشه خوجحالی همسلتون یدونه بخلید
_حتما
کوک همون گله رزی که روش اکلیل زیاد داشت رو برداشت و یه دسته پول تو دست دختر کوچولو گذاشت
....اینا خیلی زیاده
_اشگال نداره کوچولو برو واسه خودت خوراکیا زیاد بخره
....ملسی عمو
و بعد دخترکوچولو دویید رفت
کوک شاخه گل رو جلو سئول گرفت
+مرسی عشقم(ذوق)این خیلی خوشگله
_از تو خوشگل تر نیست پرنسس زودباش بریم
اون دوتا راه افتادن به یه جا رسیدن که یسری نوازنده داشتن ویالون و پیانو میزدن
+چقدر قشنگ مینوازن
کوک دستشو جلو دخترک گرفت
_افتخار رقص میدید پرنسس؟
+چرا که نه پرنس من
سئول دستشو تو دستا پسرک گذاشت و شروع کردن به باله رقصیدن دخترک یه دستشو رو شونه پهن پسرک گذاشت و دست همدیگه رو گرفت و آروم شروع کردن به رقصیدن و دور اون قسمت میچرخیدن حالا چشم همه مردم رو اون دوتا بود کوک سئول رو کمی از زمین فاصله داد و چرخوندش گذاشتش زمین سئول رفت و لبایه کوک رو محکم بوسید دستشو زیر گوشه پسرک گذاشت و هردو لبایه همو مک میزدن
.....
..صبر کن ببینم اون دختر پارک هیونگ سو نیست؟
...آره خودشه اون همون پسری نیست که تو همین کوچه پایینی زندگی میکنع؟
...گوشیتو دربیار بدو مردم چه شانسی دارن
یکی از اون دونفر گوشیشونو در آوردن و شروع کردن به عکاسی کردن تا باهاش آبرو هیونگ سو رو ببرن اما زمانی که داشتن عکس میگرفتن چشم کوک خورد بهشون و از نور و فلش گوشی مشخص شد
۱۰.۷k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.