پارت Blood moon

پارت ۶ Blood moon
دوباره به فکر فرو رفتم

همه ما خوشگل بودیم ولی وقتی که ثروت نباشه قیافه به چه دردمون میخوره

بلند شدم لباسامو عوض کردم صورت اشکیمو شستم
رفتم پایین غذا درست کردم و منو پدر و هاجین خوردیم
سر سفره هیچ حرفی بینمون رد بدل نشد
اخرای غذا بود که

پ/ا:دختر تو چرا همیشه دخالت میکنی؟همیشه هر چیزی که بشه باید بیای و با حرفات ابروی پدرتو جلوی هرکسی که بیاد اینجا ببری

ا/ت:بابا چرا وضعیتمونو درک نمیکنی؟الان ما باید به فکر وضع مالی بهتری باشیم یکم دست از سر قمار کردن بردار همچی تغییر میکنه
پ/ا:دختره ی پررو

با حس سوختگی دستمو گذاشتم روی گونم
بغض خیلی شدید گلومو میفشرد

هاجین:بابا بسه،ا/ت راست میگه اگه تا یه وقتی دست از سر قمار کردن برداری همه چیز توی زندگیمون تغییر میکنه(یکم با داد)

پ/ا:شما ها با چه حقی اینطوری با پدرتون حرف میزنید؟کاشکی یکم از بچه های مردم یاد میگرفتید،من اینطوری تربیتتون کردم؟(داد)

با بغض سنگین توی گلوم سفره رو جمع کردم و دوباره رفتم توی اتاقم
درو محکم بستم و...

حمایت❤
دیدگاه ها (۹)

پارت ۷ Blood moon درو محکم بستمو بهش تکیه دادم و زانو هامو ب...

پارت ۸ Blood moonرفتیم سمت باروقتی رفتیم داخل بوی الکل و سیگ...

پارت ۵ Blood moonهمون پول کمی که از کافه در میارم هم سر هر ق...

پارت ۴ Blood moonاین روز هم مثل روز های دیگه گذشتاز همه خداح...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

پارت ۱۹ فیک مرز خون و عشق

پارت ۸۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط