پارت ۴ Blood moon
پارت ۴ Blood moon
این روز هم مثل روز های دیگه گذشت
از همه خداحافظی کردم وسایلمو برداشتم و از کافه بیرون اومدم
و به سمت خونه قدم برداشتم توی راه همش حس میکردم که یکی داره دنبالم میکنه
سرعتم رو زیاد کردم تا به امید اینکه گمم کنه
وقتی به خونه رسیدم کلید رو داخل قفل انداختم
چند باری چرخوندمش تا قفلش باز بشه
رفتم توی حیاط خونه درو بستم و دوباره قفلش کردم
از توی حیاط میتونستم سروصدایی از داخل خونمون بشنوم
رفتم داخل و مثل همیشه دیدم که پدرم با یک مرد غریبه داره قمار میبنده
پدر ا/ت:تو تقلبی کردی من باید میبردم
مرد غریبه:بازم میخوای زیر قولت بزنی ۳ باره که دارم برنده میشم و هی بهم میگی شانسی برنده شدم،بهتره بیشتر از این وقتمو نگیری
پولا رو رد کن بیاد
بدون اینکه اهمیتی بدم درو بستم به برادرم که با تاسف روی کاناپه نشسته بود نگاه کردم
ا/ت:بابا اخرش مارو بدبخت تر از این میکنی
چرا یکم قمار گذاشتن پشت سر هم رو ول نمیکنی؟حتی سر همون پول کمی که از کافه در میارم هم سر هر قمار میبازی.....
حمایت❤
این روز هم مثل روز های دیگه گذشت
از همه خداحافظی کردم وسایلمو برداشتم و از کافه بیرون اومدم
و به سمت خونه قدم برداشتم توی راه همش حس میکردم که یکی داره دنبالم میکنه
سرعتم رو زیاد کردم تا به امید اینکه گمم کنه
وقتی به خونه رسیدم کلید رو داخل قفل انداختم
چند باری چرخوندمش تا قفلش باز بشه
رفتم توی حیاط خونه درو بستم و دوباره قفلش کردم
از توی حیاط میتونستم سروصدایی از داخل خونمون بشنوم
رفتم داخل و مثل همیشه دیدم که پدرم با یک مرد غریبه داره قمار میبنده
پدر ا/ت:تو تقلبی کردی من باید میبردم
مرد غریبه:بازم میخوای زیر قولت بزنی ۳ باره که دارم برنده میشم و هی بهم میگی شانسی برنده شدم،بهتره بیشتر از این وقتمو نگیری
پولا رو رد کن بیاد
بدون اینکه اهمیتی بدم درو بستم به برادرم که با تاسف روی کاناپه نشسته بود نگاه کردم
ا/ت:بابا اخرش مارو بدبخت تر از این میکنی
چرا یکم قمار گذاشتن پشت سر هم رو ول نمیکنی؟حتی سر همون پول کمی که از کافه در میارم هم سر هر قمار میبازی.....
حمایت❤
۱۰.۰k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.