وانشات و سناریو/Oneshot and Senario
انمیه:توکیو ریونجرز/Tokeyo Revangers
موضوع:واکنششون اگه پیشنهاد بدین که باهم سیگار بکشید
★♡★♡★♡★♡★♡★♡★♡★
هانما/Hanma:
●اول که ازش درخواست کردی تعجب کرد.تو همیشه بهش میگفتی که سیگار نکشه و از این حرفا.
●یه کوچولو مخالفت میکنه ولی بعد قبول میکنه.
●وقتی با هم سیگار میکشید ادای هانما رو درمیاری و اون میگه که اصلا شبیهش نیستی!
●تو سیگارت رو تا نصفه کشیدی و بعد ولش کردی.وقتی هانما پرسید که چرا تو گفتی مزهی شیرین و تلخ باهم قاطی شده بود و بدمزه شده بود.
واکاسا/Wakasa:
★تعجب میکنه و بهت جواب رد میده و میگه برات مضره.
★بعد از اینکه کلی دنبالش رفتی و سمجی به خرج دادی موافقت کرد ولی گفت:اگه بدت اومد پای خودت من گردن نمیگیرم!
★موقعی که اولین مک رو زدی به سرفه افتادی و گفت:دیدی گفتم!
تاکئومی/Takeomi:
◆همین که درخواست کردی مخالفت کرد و با یه نهی بزرگ جوابتو داد.
◆هروقت میخواستی دوباره درخواست کنی دوباره مخالفت میکرد و از مضر بودن سیگار میگفت،و توهم در جواب میگفتی که چرا خودش میکشه و چون جوابی برای این سوال نداشت سکوت میکرد.
◆بعد از کلی منت کشی بلاخره قبول کرد ولی به شرطی که این اولین بار و آخرین بارت باشه.
◆چون اولین بارت بود که سیگار میکشیدی بلد نبودی و بهجای مکیدن داشتی فوتش میکردی.تاکئومی هم با دست زد تو سرش و بعد از گفتن:خدایا من چه گیری کردم؟!
بهت گفت که باید بمکیش نه اینکه فوتش کنی.
◆وقتی مکیدیش تازه فهمیدی مزهاش چقدر تلخ و بده و انداختیش دور.
◆بعد از اینکه انداختیش دور پشیمون شدی که چرا این کارو کردی و انداختیش دور چون این اولین و آخرین بارت بود.
شینیچیرو/Shinichiru:
▲هم تعجب میکنه،و هم خوشحال میشه که همچین پیشنهادی دادی.
▲موافقه و قبول میکنه ولی میگه که یه وقت برات بد نباشه.
▲توی مغازهی موتور فروشیش باهم سیگار میکشید.
ران/Ron:
▼از این پیشنهادت جا خورد ولی خیلی بدشم نیومد:هوم...پس لیدی میخواد با من سیگار بکشه؟
▼قبول میکنه و با هم سیگار میکشید.
▼زیاد از بوی سیگار و طعمی که با مکیدنش نمایان میشد خوشت نیومد پس بیخیالش شدی.
ریندو/Rindo:
●تعجب کرد ولی احساس خاصی نسبت به پیشنهادت نداشت.
●میدونست اگه قبول نکنه که تو قهر میکنی و ناراحت میشی پس قبول کرد.
●با هم توی خونه سیگار کشیدین چون ریندو حوصله نداشت برین بیرون.
●از مزهی سیگار خوشت نیومد و باعث شد به سرفه بیوفتی و بیخالش بشی.
سانزو/Sanzu:
■هیچ گونه مخالفتی باهات نکرد و همون اول قبول کرد.
︎■با هم رفتین روی پشتبوم یه ساختمون بلند و اونجا نشستین.
■︎شب بود و دود سیگارتون که توی هوا پخش میشد معلوم بود.
■︎تا قرون آخر سیگارتون کشیدین و بعدش رفتین خونه.
★♡★♡★♡★♡★♡★♡★♡★
موضوع:واکنششون اگه پیشنهاد بدین که باهم سیگار بکشید
★♡★♡★♡★♡★♡★♡★♡★
هانما/Hanma:
●اول که ازش درخواست کردی تعجب کرد.تو همیشه بهش میگفتی که سیگار نکشه و از این حرفا.
●یه کوچولو مخالفت میکنه ولی بعد قبول میکنه.
●وقتی با هم سیگار میکشید ادای هانما رو درمیاری و اون میگه که اصلا شبیهش نیستی!
●تو سیگارت رو تا نصفه کشیدی و بعد ولش کردی.وقتی هانما پرسید که چرا تو گفتی مزهی شیرین و تلخ باهم قاطی شده بود و بدمزه شده بود.
واکاسا/Wakasa:
★تعجب میکنه و بهت جواب رد میده و میگه برات مضره.
★بعد از اینکه کلی دنبالش رفتی و سمجی به خرج دادی موافقت کرد ولی گفت:اگه بدت اومد پای خودت من گردن نمیگیرم!
★موقعی که اولین مک رو زدی به سرفه افتادی و گفت:دیدی گفتم!
تاکئومی/Takeomi:
◆همین که درخواست کردی مخالفت کرد و با یه نهی بزرگ جوابتو داد.
◆هروقت میخواستی دوباره درخواست کنی دوباره مخالفت میکرد و از مضر بودن سیگار میگفت،و توهم در جواب میگفتی که چرا خودش میکشه و چون جوابی برای این سوال نداشت سکوت میکرد.
◆بعد از کلی منت کشی بلاخره قبول کرد ولی به شرطی که این اولین بار و آخرین بارت باشه.
◆چون اولین بارت بود که سیگار میکشیدی بلد نبودی و بهجای مکیدن داشتی فوتش میکردی.تاکئومی هم با دست زد تو سرش و بعد از گفتن:خدایا من چه گیری کردم؟!
بهت گفت که باید بمکیش نه اینکه فوتش کنی.
◆وقتی مکیدیش تازه فهمیدی مزهاش چقدر تلخ و بده و انداختیش دور.
◆بعد از اینکه انداختیش دور پشیمون شدی که چرا این کارو کردی و انداختیش دور چون این اولین و آخرین بارت بود.
شینیچیرو/Shinichiru:
▲هم تعجب میکنه،و هم خوشحال میشه که همچین پیشنهادی دادی.
▲موافقه و قبول میکنه ولی میگه که یه وقت برات بد نباشه.
▲توی مغازهی موتور فروشیش باهم سیگار میکشید.
ران/Ron:
▼از این پیشنهادت جا خورد ولی خیلی بدشم نیومد:هوم...پس لیدی میخواد با من سیگار بکشه؟
▼قبول میکنه و با هم سیگار میکشید.
▼زیاد از بوی سیگار و طعمی که با مکیدنش نمایان میشد خوشت نیومد پس بیخیالش شدی.
ریندو/Rindo:
●تعجب کرد ولی احساس خاصی نسبت به پیشنهادت نداشت.
●میدونست اگه قبول نکنه که تو قهر میکنی و ناراحت میشی پس قبول کرد.
●با هم توی خونه سیگار کشیدین چون ریندو حوصله نداشت برین بیرون.
●از مزهی سیگار خوشت نیومد و باعث شد به سرفه بیوفتی و بیخالش بشی.
سانزو/Sanzu:
■هیچ گونه مخالفتی باهات نکرد و همون اول قبول کرد.
︎■با هم رفتین روی پشتبوم یه ساختمون بلند و اونجا نشستین.
■︎شب بود و دود سیگارتون که توی هوا پخش میشد معلوم بود.
■︎تا قرون آخر سیگارتون کشیدین و بعدش رفتین خونه.
★♡★♡★♡★♡★♡★♡★♡★
۷.۷k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.