پارت ۴۵
#پارت_۴۵
#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان
سریع رسیدیم خونه ی متین ماشین رو بردم تو پارکینگ و رفتیم تو خونه
همچین درو بستم همونجا نشستم
متین :
رفتم دست ممد و گرفتم گذاشتم رو مبل
ارسلان اعصابش معلوم بود که خیلی خورده
ارسلان : ممد این چه کاری بود تو کردی
من اونو میشناسم که چه کله گنده ایه
پدرمونو در میاره
نیکا : نفوذ بد نزن ارسلان
الان وقت این حرفا نیس کاریه که شده
دیانا : آره الان باید فک کنیم چیکار کنیم
ارسلان : دیانا تو رو خدا چرت نگو
پارسا....
ممد حرف ارسلان رو قطع کرد
ممد : آقای کاشی الان نگرانی که خودت گیر بیافتی؟
منو باش به خاطر کی چاقو کردم تو شیکم طرف
خوبی به تو نیومده
من خودم چاقو کردم خودمم میرم زندان لازم نکرده شما نگران خودتون باشی
ارسلان : بیشور من نگران توعم
ممد : تو اگه نگران ما بودی ما رو نمیبردی رستوران
ارسلان : مگه کف دستمو بو کرده بودم که پارسا میخواد بیاد اونجا
ممد : اصن میدونی چیه همه اینا تقصیر دیاناعه
نیکا: اِ ممد به دیانا چه
ارسلان : عوضی به دیانا چیکار داری
گردن از اون نازک تر پیدا نکردی
فک کردی کی که داری به خودت اجازه دادی در مورد دیانا حرف بزنی ها؟
یهو دیدم ممد به ارسلان حمله ور شد و یکی با مشت خوابوند تو صورت ارسلان
#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان
سریع رسیدیم خونه ی متین ماشین رو بردم تو پارکینگ و رفتیم تو خونه
همچین درو بستم همونجا نشستم
متین :
رفتم دست ممد و گرفتم گذاشتم رو مبل
ارسلان اعصابش معلوم بود که خیلی خورده
ارسلان : ممد این چه کاری بود تو کردی
من اونو میشناسم که چه کله گنده ایه
پدرمونو در میاره
نیکا : نفوذ بد نزن ارسلان
الان وقت این حرفا نیس کاریه که شده
دیانا : آره الان باید فک کنیم چیکار کنیم
ارسلان : دیانا تو رو خدا چرت نگو
پارسا....
ممد حرف ارسلان رو قطع کرد
ممد : آقای کاشی الان نگرانی که خودت گیر بیافتی؟
منو باش به خاطر کی چاقو کردم تو شیکم طرف
خوبی به تو نیومده
من خودم چاقو کردم خودمم میرم زندان لازم نکرده شما نگران خودتون باشی
ارسلان : بیشور من نگران توعم
ممد : تو اگه نگران ما بودی ما رو نمیبردی رستوران
ارسلان : مگه کف دستمو بو کرده بودم که پارسا میخواد بیاد اونجا
ممد : اصن میدونی چیه همه اینا تقصیر دیاناعه
نیکا: اِ ممد به دیانا چه
ارسلان : عوضی به دیانا چیکار داری
گردن از اون نازک تر پیدا نکردی
فک کردی کی که داری به خودت اجازه دادی در مورد دیانا حرف بزنی ها؟
یهو دیدم ممد به ارسلان حمله ور شد و یکی با مشت خوابوند تو صورت ارسلان
۳۰.۹k
۱۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.