ش اوناون چیزه خواهرمه

ش: اون...اون چیزه خواهرمه
ف: سلام من فرانک لویی هستم دوست صمیمیه شوگا
ات: سلام منم ات هستم
ش: ما میرم یکم وسایل بخریم بیا بریم
ف: شوگا هر چی خواستی بردار
ش: :)))
ات: چرا گفتی من خواهرتم
ش: چی میگفتم
ات: نمیدونم
ش: ات این هودیوو دوست داری با این شلواره
به قیمتش نگا کردم
لبخند الکی زدم گفتم :نه نه زیاد دوستش ندارم
ش: حالا بیا یه امتحانی بکن برو بپوشش
ات: نههه نیازی نیس
ش: برو زود باش
ات: باشه
ات رفت لباسو پوشید خیلی گنگ شده بود
ات: این به من نمیاد دوستش ندارم
ش: همین خوبه
ات: ولی اخه
ش: بیا بریم
ات: کجاا
ش: منم یکی میخوام
ات: ب.باشه
شوگا و ات به ست زدن گنگ مشکی
شوگا: بیا بریم
ات: باشه
ف: خیلی بهتون میاددد
ات: ممنونم
ش: فرانکی اینا رو حساب کن و....
ش: خدافز
ات: خدافز
شوگا و ات ماسک زدن و رفتن نشستن توی ماشین
.
.
.
شب از یک به بعد ادامشو میزارم
دیدگاه ها (۰)

شوگا: خب بریم خونه ات: بریم....راستی شوگا ممنونم برای لباسا ...

ش: نمیدونستن انقدر از شیر کاکائو خوشت میاد ات: وقتی بچه بودم...

خلاصه شام رو خوردن و با جین خداحافظی کردن شوگا: ات سوار شو ب...

خلاصه از هتل رفتن بیرون و همشون رفتن خونه ی خودشون جین در خو...

آیدل من ( در خواستی)پارت۲۰از زبون شوگا بیست دقیقه ای طول کشی...

سناریو [درخواستی]وقتی دختر ۱۴ سالتون رو با دوست پسرش میبینین...

آیدل من ( در خواستی )پارت ۱۹ شوگا: یه دقیقه برا خودت سر خود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط