𝒃𝒂𝒅 𝒃𝒐𝒚
𝒃𝒂𝒅 𝒃𝒐𝒚
𝒔𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏:²
part:⁵
_شوگا...؟اون کیه؟
+چرا خودتو میزنی به ندونستن
_میخوای از سوالی که ازت پرسیدم طفره بری برا همین داری سوالم رو با سوال جواب میدی...؟!
+نه
_پس بهم بگو کی هستی و از کجا پیدات شد
+فقط اینو میتونم بگم که من متعلق به این دنیا نیستم و از یه دنیای دیگه اومدم
نیشخندی زد
_واقعا انتظار داری حرفاتو باور کنم؟
+هر طور راحتی...الان هم لطفا از روم بلند شو که خیلی سنگینی دارم زیرت له میشم
_بهم حمله کردی بعدش انتظار داری ولت کنم؟انگار تو منو نمیشناسی نه؟
+مگه تو همون راه زنی که پادشاه میگفت قراره بیاد به شهر حمله کنه نیستی؟
_راهزن؟مطمئن باش قراره تاوان بدی بخاطر گستاخیت پس بدی
+ولی... من که حرف بدی نزدم
_معلومه...
+الان که همه چیو فهمیدی لطفا ولم کن
از روم بلند شد
_بلند شو با من میای
+کجا؟
_وقتی رسیدیم میفهمی
بلند شدم و باهاش سوار اسب سیاه رنگش شدیم و شروع به حرکت کردیم
+راستی تو نگفتی کی هستی
_تنهاترین پسر و شاهزاده خاندان مین هستم
+پس تو یه شاهزاده ای
_هوم...راستی چرا پادشاه یه دخترو واسه جنگ فرستاده؟
+نمیدونم...همین که به هوش اومدم بهم گفتن برم پیش پادشاه...رفتم و اونم گفت باید برم قبل از اینکه راهزنا وارد شهر شن بکشمشون
_از کدوم قبیله ای؟
+نمیدونم
رسیدیم به یه قصر باشکوه و زیبا
_نگهبانا اینو ببرین به زندان
+ولی..آخه..من
_زود باشید
&چشم قربان
ادامه دارد...
برا پارت بعدی ۱۸ لایک
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #اسمات #وانشات #سناریو #شوگا
𝒔𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏:²
part:⁵
_شوگا...؟اون کیه؟
+چرا خودتو میزنی به ندونستن
_میخوای از سوالی که ازت پرسیدم طفره بری برا همین داری سوالم رو با سوال جواب میدی...؟!
+نه
_پس بهم بگو کی هستی و از کجا پیدات شد
+فقط اینو میتونم بگم که من متعلق به این دنیا نیستم و از یه دنیای دیگه اومدم
نیشخندی زد
_واقعا انتظار داری حرفاتو باور کنم؟
+هر طور راحتی...الان هم لطفا از روم بلند شو که خیلی سنگینی دارم زیرت له میشم
_بهم حمله کردی بعدش انتظار داری ولت کنم؟انگار تو منو نمیشناسی نه؟
+مگه تو همون راه زنی که پادشاه میگفت قراره بیاد به شهر حمله کنه نیستی؟
_راهزن؟مطمئن باش قراره تاوان بدی بخاطر گستاخیت پس بدی
+ولی... من که حرف بدی نزدم
_معلومه...
+الان که همه چیو فهمیدی لطفا ولم کن
از روم بلند شد
_بلند شو با من میای
+کجا؟
_وقتی رسیدیم میفهمی
بلند شدم و باهاش سوار اسب سیاه رنگش شدیم و شروع به حرکت کردیم
+راستی تو نگفتی کی هستی
_تنهاترین پسر و شاهزاده خاندان مین هستم
+پس تو یه شاهزاده ای
_هوم...راستی چرا پادشاه یه دخترو واسه جنگ فرستاده؟
+نمیدونم...همین که به هوش اومدم بهم گفتن برم پیش پادشاه...رفتم و اونم گفت باید برم قبل از اینکه راهزنا وارد شهر شن بکشمشون
_از کدوم قبیله ای؟
+نمیدونم
رسیدیم به یه قصر باشکوه و زیبا
_نگهبانا اینو ببرین به زندان
+ولی..آخه..من
_زود باشید
&چشم قربان
ادامه دارد...
برا پارت بعدی ۱۸ لایک
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #اسمات #وانشات #سناریو #شوگا
۱۷.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.