𝒃𝒂𝒅 𝒃𝒐𝒚

𝒃𝒂𝒅 𝒃𝒐𝒚
𝒔𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏:²
part:⁸
+آییییییی توروخدا ببخشیددد
یهو صدای بلند و تقریباً آشنا شنیدم :
_چخبره اینجا ?!
پسری که روبروم بود اومد سمتمو منو از سرپرست جدا کرد ..
رو به سرپرست کرد و گفت :
_داری چیکار میکنی ?!
اینجا فقط حق داری به خدمتکارا بگی چیکار کنن نه اینکه هر وقت حوصلت سر رفت کتکشون بزنی!
•معذرت میخوام سرورم ..
_زود باش از جلو چشمام دور شو
•چشم عالیجناب
_تو... دختر
نگاهی به پسر جلوم انداختم و گفتم :
+با منی ?!
_غیر از تو کسیم اینجا هست ?!
+ن..نه
_انقدر گیج نباش .. زود باش باهام بیا
+چ..چشم
پسر دستمو گرفت و منو برد سمت یکی از اتاقا
گفتم:
+ببخشید..داریم کجا میریم ?!
_اتاق من
+چرا?!
_میفهمی!
بعد از چند ثانیه پسر ایستاد و رو به من گفت :
_رسیدیم..حالا هم لباسامو عوض کن !
خنده ای شبیه به پوزخند کردم و گفتم :
+مگه بچه ای ?! خودت نمیتونی لباستو عوض کنی ?!
یهو لپام کشیده شد و محکم فشرده میشد و درد زیادی رو تحمل میکردم و به التماس دراومده بودم
بالاخره لپامو ول کرد و گفت :
_دفعه ی بعدی که خواستی گستاخی کنی بدون با کی طرفی !
اینو گفتو پرتم کرد رو زمین ..!
با ترس گفتم :
+چ..چ...چشم متاسفم..
بعد شروع به عوض کردن لباساش کرد
ادامه دارد...
لعنت بهتون اگه منحرف شید🙂😂🤝
برا پارت بعدی ۲۵۵ فالوور و ۱۸ لایک
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #اسمات #وانشات #سناریو #شوگا #تهیونگ #جونگکوک #جیهوپ #جین #جیمین #نامجون