عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ

.
عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ

من تو ، غروب ، کافه و لبخندهای تلخ

تف می کنی تو شعر مرا روی میز و بعد

می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ
.
دیدگاه ها (۲)

.گارسون کمی شکر و تو لبخند می زنیحالم به هم می خورد از طنزها...

.عادت کرده ام به طعم قهوهبه آد مهای پشت پنجره کافهدست هایی ک...

یک استکان چای از میان دستانت و یک جرعه غزل از میان چشمانتدلم...

.مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات روی میز...

خودم را کشان کشان می رسانم خانه و روی تخت پرت می کنمپلک های ...

💕وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گو...

تقدیم بانثار عشق خدمتِ جانانم:❤🌹زندگی را طعم لب های تو گیرا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط