رمان سفیر

#سفیر
#part5
یازا از چونه لیا رو میگیره و محکم فشارش میده

یازا :الان کاری باهات میکنم وقتی بگم بیای کار کنی بدون هیچ حرفی بیای

لیا نیش خندی میزنه: بچرخ تا بچرخیم

یازا لیارو ول میکنه

یازا : انقدر بزنیدش تا ادم بشه

بادیگارد: چشم خانم ..ببنیدنش

_لیا
یازا میره لباسمو در میارن و فقط با ک.ن.س.ر.ت و ش.و.ر.ت میمونم و دستمو به زنجیر میبندن

بادیگارد: خوب خانم خوشکله چرا حرف خانم یازا رو گوش نمیدی حیف نسیت این بدن اسیب بخوره مگه نه ؟.. مشکلی نیست بیا یکم خوشبگذرونیم خودم کاری میکنم کبود بشه

لیا تف میکنه تو صورت طرف

لیا: مرد نیستی تو یه آشغالی

بادیگارد لبخند کمرنگی میزنه: خودت خواستی ..توکو اون شلاقی رو بیار میخوام به خانم خوشکله به بفهمونم که رد کردن حرف من یعنی چی ؟

توکو: بفرمایید قربان

_لیا
خیلی بی رحم بود احساس کردم یه چیز خیلی سفتی وارد کمرم شد و بعد در اومد عوضی خیلی بد زد ...

دجله: مامان

زهرا: عشقم بیا اینو بخور لیا قویه چیزیش نمیشه

نرگس: اخه از دست این دختره چیکار کنم دیونم کرده هزار بار بهش گفتم با این خانواده در نیوفته اما گوش نمیده

دجله: خاله اروم باشید لیا قویه نترسید ...

سارا: میبینم اینجا نشستین بدوید برید سر کارتون تا خانوم نیومده امروز پسر خانوم میخوات بیات بدویددد

زهرا: نرگس بلند شو تا این یکی شاه نشده

()**(()

یازا: سارااااا

سارا: بله خانم

یازا: کاری که گفتم رو انجام دادی

سارا: بله خانوم کل کاری که خواستین رو انجام دادم

یازا: خوبه الان ساعت چنده ؟

سارا: ساعت ۴:۳۰خانوم

یازا: تمام من برم اماده شم کی قرار بده دنبال پسرم

سارا: خانوم دخترتون گفت اون میره

یازا: خوب اوکیه من برم اماده شم

سارا: کمک لازم دارید

یازا: نه برو

سارا: چشم من رفتم

یازا: وایسا

سارا: بله

یازا: اون دخترم آزاد کنید ببریدش اتاق و درو قفل کنید تا من نگفتم حق آزاد کردنشو ندارید و نه آب و غذا بهش میدین

سارا: چشم پس خانم کارشو کی انجام میده

یازا: به پلین بگو کاریی که دختر بی اورزه‌ نمیتونه انجام بده اون انجام بده

سارا: چشم خانوم با اجازه

یازا:...

_سارا خوب لیا خانوم ببینم چه حالی به سرت اومده

دجله: مامان اون لیا نیست

زهرا: کو اره خودشه نرگس

نرگس بدو بدو میره سمت لیا میخوات بگیرنش که...
دیدگاه ها (۰)

رمان جذاب سفیر

#سفیر #part7باصدای تبل و موزیک از خواب بیدار شدم هنوز بدنم د...

اینم در خواست دوست خوشگلمون

لیام ❤😘

پارت ۷۹

Dark Blood p۱۰

💴 part 7فیک: عاشق بودن به اجبارصبح با نور ملایم خورشید از بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط