رمان فیک‹دریایی جادویی›🌊 𔘓
رمان فیک‹دریایی جادویی›🌊𔘓
پارت⁴⁶
𖧷┅┄┅┄┄┅𔘓┅┄┄┅┄┅𖧷
من: خوب دیگه میرم.
جیهوپ: آی ای ای ایییییییییییییییی..
با ترس برگشتم طرفش.
دستشو گرفته بود به قلبش و افتاده بود زمین.
من: جیهوپپپپپپپپپ..خوبییییی؟
صورتش قرمز شده بود.
دستمو گرفتم به قلبش.خوب میزد که.
ولی همچنان حالش بد بود.
بلندش کردم و درازش کردم روی مبل.
نبضشو گرفتم.
ضعیف میزد. نکنه چیزیش بشه؟
دکمه اولی پیرهنشو باز کردم و دستمو ضبدری گذاشتم روی قلبش تا بهش شوک بدم.
اما با دستش منو انداخت رو خودش.
چشام گشاد بود گشاد تر ششددددددددددد.
لبخند مرموز و شیطانی زد.
جیهوپ: عاااااا..گیرت اوردم.
همش نقشه بوددددددد؟کثافطططططططط.
من: نقش بازی کردی؟
جیهوپ: اره، اگه اینجوری نمیکردم میرفتی که.
من: خیلی..
جیهوپ: خیلی چی؟
من: خیلییییی..
خندید.
من: ولم کن.
جیهوپ: نچ، تخت خواب به این خوبی.
من: به خدا الان کاری میکنم تا عمر داری یادت بره ها.
جیهوپ: هیچی نمیتونی کنی.
و بعد با دستاش دور کمرمو محکم گرفت.
من: جیهوپپپپپ ولمممممم کننن دیگههه.
جیهوپ: تازه گیرت اوردم کجااااااا
دستمو اورد و گذاشت روی قلبش.
جیهوپ:میبینی؟ واسه تو میزنه.
دهنم از شدت این اتفاقات یهویی کف کرد واقعا.
من: میبینی قلب منو؟ اینم واسه تو میزنه حالا ولم کن.
ولم کرد که سریع از روش بلند شدم.
کثافط یه کارایی میکنه که..
من: دیگه میرم خدافظ.
و قبل از اینکه بزارم حرف بزنه اومدم بیرون و رفتم خونه خودم.
ساعت نه شبه.
دوباره رامن خوردم.
با یاداوری اتفاقای امروز نیشم باز شد..
جیهوپ منو دوست داره..
جییغغغغغغغغغ..
پارت⁴⁶
𖧷┅┄┅┄┄┅𔘓┅┄┄┅┄┅𖧷
من: خوب دیگه میرم.
جیهوپ: آی ای ای ایییییییییییییییی..
با ترس برگشتم طرفش.
دستشو گرفته بود به قلبش و افتاده بود زمین.
من: جیهوپپپپپپپپپ..خوبییییی؟
صورتش قرمز شده بود.
دستمو گرفتم به قلبش.خوب میزد که.
ولی همچنان حالش بد بود.
بلندش کردم و درازش کردم روی مبل.
نبضشو گرفتم.
ضعیف میزد. نکنه چیزیش بشه؟
دکمه اولی پیرهنشو باز کردم و دستمو ضبدری گذاشتم روی قلبش تا بهش شوک بدم.
اما با دستش منو انداخت رو خودش.
چشام گشاد بود گشاد تر ششددددددددددد.
لبخند مرموز و شیطانی زد.
جیهوپ: عاااااا..گیرت اوردم.
همش نقشه بوددددددد؟کثافطططططططط.
من: نقش بازی کردی؟
جیهوپ: اره، اگه اینجوری نمیکردم میرفتی که.
من: خیلی..
جیهوپ: خیلی چی؟
من: خیلییییی..
خندید.
من: ولم کن.
جیهوپ: نچ، تخت خواب به این خوبی.
من: به خدا الان کاری میکنم تا عمر داری یادت بره ها.
جیهوپ: هیچی نمیتونی کنی.
و بعد با دستاش دور کمرمو محکم گرفت.
من: جیهوپپپپپ ولمممممم کننن دیگههه.
جیهوپ: تازه گیرت اوردم کجااااااا
دستمو اورد و گذاشت روی قلبش.
جیهوپ:میبینی؟ واسه تو میزنه.
دهنم از شدت این اتفاقات یهویی کف کرد واقعا.
من: میبینی قلب منو؟ اینم واسه تو میزنه حالا ولم کن.
ولم کرد که سریع از روش بلند شدم.
کثافط یه کارایی میکنه که..
من: دیگه میرم خدافظ.
و قبل از اینکه بزارم حرف بزنه اومدم بیرون و رفتم خونه خودم.
ساعت نه شبه.
دوباره رامن خوردم.
با یاداوری اتفاقای امروز نیشم باز شد..
جیهوپ منو دوست داره..
جییغغغغغغغغغ..
۳.۲k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.