پارت دو
پارت دو
گونگ جو:باشه بابا تو راست میگی اینجا خونه ی توعه تو راست میگی ولی الان من خستم وباید برم تو بخوابم
جونگکوک:هی صبر کن منم بیا
وقتی وارد خونه شدیم دهنمون باز موند یه خونه که یه طرفش کاملا دخترونه بود ویه طرفش کاملا پسرونه بود
جونگکوک:اه چقدر خوشگله خونه ی خودمه
گونگ جو:اره جون خودت خونه ی خودته
رومونو برگردوندیم اون ور رفتیم هر کدوم طرف خودمون
گونگ جو:حق نداری پانو بذاری اینجا
جونگکوک:ته هم حق نداری
گونگ جو:برو بابا
دلم از گرسنگی ضعف رفت رفتم واز تو یخجال جاجانگمیون برداشتم وشروع به پختنش کردم
جونگکوک:برای من بپز
گونگ جو:جان اقای چیز خودتون بیاین درست کنید
جونگکوک:من اقای چیز نیستم من جناب مهندس جئون جونگکوک هستم
گونگ جو:اقای مهندس منم جناب خانم دکتر هستم
حین این جروبحث ها دستمو بریدم وعصبانی گفتم همش تقصیر توعه جناب مهندس
جونگکوک:ای وای الان میارم چسپ میزنم
از کیفش یه پسب زخم در اورد وزد به دستم
جونگکوک:ببخشید خوبه زیاد نبریدی
سرتو بلند کردی که چشم توچشم شدین توچشمای هم غرق بودین که یه دفعه به خودت اومدی
گونگ جو:هی چشمت رو رو من ببند پسره بیتربیت
بعد از پختن جاجانگمیون جونگکوک ظرفارو شست وتو رفتی تا مسواک بزنی باصدای دادی کوکی به طرف اشپزخونه دویدی...
گونگ جو:باشه بابا تو راست میگی اینجا خونه ی توعه تو راست میگی ولی الان من خستم وباید برم تو بخوابم
جونگکوک:هی صبر کن منم بیا
وقتی وارد خونه شدیم دهنمون باز موند یه خونه که یه طرفش کاملا دخترونه بود ویه طرفش کاملا پسرونه بود
جونگکوک:اه چقدر خوشگله خونه ی خودمه
گونگ جو:اره جون خودت خونه ی خودته
رومونو برگردوندیم اون ور رفتیم هر کدوم طرف خودمون
گونگ جو:حق نداری پانو بذاری اینجا
جونگکوک:ته هم حق نداری
گونگ جو:برو بابا
دلم از گرسنگی ضعف رفت رفتم واز تو یخجال جاجانگمیون برداشتم وشروع به پختنش کردم
جونگکوک:برای من بپز
گونگ جو:جان اقای چیز خودتون بیاین درست کنید
جونگکوک:من اقای چیز نیستم من جناب مهندس جئون جونگکوک هستم
گونگ جو:اقای مهندس منم جناب خانم دکتر هستم
حین این جروبحث ها دستمو بریدم وعصبانی گفتم همش تقصیر توعه جناب مهندس
جونگکوک:ای وای الان میارم چسپ میزنم
از کیفش یه پسب زخم در اورد وزد به دستم
جونگکوک:ببخشید خوبه زیاد نبریدی
سرتو بلند کردی که چشم توچشم شدین توچشمای هم غرق بودین که یه دفعه به خودت اومدی
گونگ جو:هی چشمت رو رو من ببند پسره بیتربیت
بعد از پختن جاجانگمیون جونگکوک ظرفارو شست وتو رفتی تا مسواک بزنی باصدای دادی کوکی به طرف اشپزخونه دویدی...
۳.۴k
۲۹ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.