بازمانده

بازمانده
پارت ۷

تهیونگ:یکی بهم گفت ساکت باشم..
مین‌جی:میشه تمومش کنین، میترسم...
تو صداش بغض نزدیک به ترکیدن پدیدار بود یونا دستش رو آروم رو پشتش کشید و با اون یکی دستش صورت خیسش رو پاک کرد
کوک:معذرت میخوام...
تهیونگ:باید بیبچی به چپ و بعد مستقیم بری، آخر خیابان پناهگاهه...
یوری فرمون رو به دست گرفته بود و سعی داشت تا قبل غروب خورشید خودشون رو به پناهگاه برسونه چون تا جایی که تجربه‌اش رو داشت اون هیولا‌ها تو شب بیشتر میشدن و دلیلش رو نمیدونستن ولی در شب خطر حمله اونا بیشتر بود انگار اونا از نور خورشید و روشنایی می‌ترسیدند.
با رسیدن به خیابان که توسط ماشین های خرابه مسیرش بند شده بود ماشین ایستاد و همه به فرمانده نگاه کردند فرمانده که شوکه بود دستی به موهاش زد و گفت:احتمالا دستور ژنرال باشه باید پیاده شیم.
همه پیاده شدن و برای محافظت از خودشون تا در پناهگاه هرچیزی که دم‌دست‌شون بود رو برای دفاع برداشتن تو راه‌شون با تعدادی کمی از هیولا‌ها روبرو شدند که تونستن از پس‌شون بربیان یونا که دست مین‌جی رو گرفته بود سریع‌تر از بقیه خودش رو به در پناهگاه رسوند و با سروصدا و لگد های که به در پناهگاه میزد درخواست کمک داشت که بالاخره تلاش‌هاش جواب داد و تعدادی از سرباز‌های که تو پناهگاه وجود داشت برای کمک اونا بیرون اومدن و با شلیک‌های که پی‌هم انجام می‌شد هیولا‌هارو ازبین بُرد و راه رو صاف کرد، همه وارد پناهگاه شدند و نفس آسوده‌‌ای کشیدن ازاینکه تونسته بودند زنده بمونن و مکان امنِ برای زنده موندن پیدا کنن خوشحال بودند و همو به آغوش گرفتن تهیونگ با دادن دستور به سرباز و اطمینان خاطری که بابت امن بودن جاشون به اونا داده بود مسیرش رو به مقصد دیدن ژنرال از اونا جدا کرد.

یوری ویو

بعد از نمونه برداری از خون و چک دمای بدن‌مون وارد چادر بزرگی که بازمانده‌ها توش قرار داشت شدیم، بعد از یافتن یه گوشه برای نشستن دوری هم نشستيم، چون افردا جدید بودیم که به جمع‌شون اضافه شده بود همه با صورت‌های بهم ریخته و ترس که تو چشماشون موج میزد سمت‌مون هجوم آوردن و سوالات متفاوت که ذهن‌شون رو درگیر کرده بود رو پرسیدن.
_:اون هیولا‌هارو دیدین!
=:چطور زنده موندین...
~:این همه وقت چطور بدون آب و غذا تونستین زنده بمونین..
<:نکنه شمارو هم گاز گرفته
حرفش برابر به ترس بقیه آدما بود که همه نیم‌خیز عقب‌عقب رفتن، چون خسته بودم و سوالات پی‌هم‌شون کلافه‌ام کرده بود.

غلط املایی بود معذرت

اسلاید بعد:مربوط به پارت قبله جایی که جونگ‌کوک و مین‌جی و مامانش تو ماشین گیر کرده بودند.
۳:مین‌جی
۴:پناهگاه&#x27; درسته مربوط به گیمه ولی برای تصویر‌سازی بهتره نیازش داریم&#x27; .
دیدگاه ها (۷)

بازمانده ادامه پارت ۷بلند شدم و کش و قوس به بدنم دادم و بعد ...

بازمانده ادامه پارت ۷لبخند ملایم روی لبش بود و زمانیکه روبرو...

بازمانده ادامه پارت ۶کوک:لوازم که بهش نیاز دارین رو بردارین ...

بازمانده پارت ۶لبم روی لبش قرار گرفت مطمئن نبودم که بزاره بب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط