تقاص عشق
« تقاص عشق »
پارت ۸۵
جیمین ماشین رو جلوی مهدکودک نگهداشت و ازش پیاده شد دینا رو از ماشین پیاده کرد و دست اش رو گرفت و سمته مهدکودک رفت دینا رو تو کلاس نشوند و بعد از بوسه کردنش از کلاس خارج شد همینکه از کلاس بیرون رفت ات جلوش ظاهر شد جیمین آغوش رو باز کرد ات بدون هیچ وقفه ای جیمین رو بغل کرد جیمین هم دستاشو دوره شونه های ات حلقه کرد و سفت بغلش کرد
جیمین بعد از چند مین ات رو از آغوش اش کشید بیرون و صورت اش را با دست هاش قاب کرد و با اون چشم های زیبایش به چشم های عشق اش خیره شد
جیمین : دل تنگ اون چشم های شدم که مثله پرتگاه ازش می افتم
ات با خجالت سر اش رو پایین کرد و گفت
ات : جیمین با این کارات لوس میشما
جیمین : تو همیشه برام لوس شو
جیمین از ات کمی دور شد و هر دو دست هاشو تو دست هایش گرفت
جیمین : الان میرم اما امشب باید میبینمت
ات نگاه سوالی به جیمین کرد و گفت
ات : امشب
جیمین : امشب یه پارتی می گیریم تو آپارتمان سوهیوک
همه میان
ات : امشب به مناسبت چی
جیمین : دوره همیه امشب خوشگل میکنی و من میان دنبالت گرچه دوست دختر من همینجوریشم خوشگله
ات لبخندی زد و گفت
ات : باشه حالا برو شاید دینا ببینه
جیمین لبخندی زد و گونه ات رو بوسید و از آنجا رفت
ات لبخندی زد و وارده کلاس شد دینا خیلی ناراحت نشسته بود ات با نگرانی سمتش رفت و جلوش نشست موهاشو از صورتش کنار زد
ات : چیشده قلب من چرا ناراحتی
دینا با ناراحتی گفت
دینا : کوی ملده عمه جانگ هی لحس کلد
ات دینا رو در آغوشش گرفت و موهاشو ناز میکرد با مهر و محبت باهاش حرف میزد
ات : اشکالی نداره کیوت من اگه تو ناراحت بشی کوی هم ناراحت میشه دلت که نمیخواد کوی ناراحت بشه
دینا : نه نمیخوام نالاحت بسه
ات دینا رو از آغوشش بیرون آورد و بوسه ای رو رویه پیشونیش گذاشت
ات : دیگه ناراحت نباش حالا بریم
دینا رو بغل کرد و سمته صندلی خودش رفت دینا رو رویه صندلی اش نشوند
ات : امروز پیشه من میشنی باشه
دینا : باسه ...
پارت ۸۵
جیمین ماشین رو جلوی مهدکودک نگهداشت و ازش پیاده شد دینا رو از ماشین پیاده کرد و دست اش رو گرفت و سمته مهدکودک رفت دینا رو تو کلاس نشوند و بعد از بوسه کردنش از کلاس خارج شد همینکه از کلاس بیرون رفت ات جلوش ظاهر شد جیمین آغوش رو باز کرد ات بدون هیچ وقفه ای جیمین رو بغل کرد جیمین هم دستاشو دوره شونه های ات حلقه کرد و سفت بغلش کرد
جیمین بعد از چند مین ات رو از آغوش اش کشید بیرون و صورت اش را با دست هاش قاب کرد و با اون چشم های زیبایش به چشم های عشق اش خیره شد
جیمین : دل تنگ اون چشم های شدم که مثله پرتگاه ازش می افتم
ات با خجالت سر اش رو پایین کرد و گفت
ات : جیمین با این کارات لوس میشما
جیمین : تو همیشه برام لوس شو
جیمین از ات کمی دور شد و هر دو دست هاشو تو دست هایش گرفت
جیمین : الان میرم اما امشب باید میبینمت
ات نگاه سوالی به جیمین کرد و گفت
ات : امشب
جیمین : امشب یه پارتی می گیریم تو آپارتمان سوهیوک
همه میان
ات : امشب به مناسبت چی
جیمین : دوره همیه امشب خوشگل میکنی و من میان دنبالت گرچه دوست دختر من همینجوریشم خوشگله
ات لبخندی زد و گفت
ات : باشه حالا برو شاید دینا ببینه
جیمین لبخندی زد و گونه ات رو بوسید و از آنجا رفت
ات لبخندی زد و وارده کلاس شد دینا خیلی ناراحت نشسته بود ات با نگرانی سمتش رفت و جلوش نشست موهاشو از صورتش کنار زد
ات : چیشده قلب من چرا ناراحتی
دینا با ناراحتی گفت
دینا : کوی ملده عمه جانگ هی لحس کلد
ات دینا رو در آغوشش گرفت و موهاشو ناز میکرد با مهر و محبت باهاش حرف میزد
ات : اشکالی نداره کیوت من اگه تو ناراحت بشی کوی هم ناراحت میشه دلت که نمیخواد کوی ناراحت بشه
دینا : نه نمیخوام نالاحت بسه
ات دینا رو از آغوشش بیرون آورد و بوسه ای رو رویه پیشونیش گذاشت
ات : دیگه ناراحت نباش حالا بریم
دینا رو بغل کرد و سمته صندلی خودش رفت دینا رو رویه صندلی اش نشوند
ات : امروز پیشه من میشنی باشه
دینا : باسه ...
- ۱۰.۰k
- ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط