اشک حسرت پارت ۶۴
#اشک حسرت #پارت ۶۴
آسمان :
اون از من بدتر بود بعد می خواست منو دلداری بده
- سعید
سعید : جونم
- سعید دقیقابگو امید دیشب اومد اونجا چی گفته تو رو خدا واقعیت رو بگو
سعید : جالب من مقصر شدم اومد عقد رو بهم بزنه نزاشتم
- به چه قیمتی ..
نگاهم کرد نگاهش که به گردنم افتاد لبشو گاز گرفت وسرشو پایین انداخت
- سعید
سرشو اورد بالا وگفت : کلا قیدمون رو زده بود من مگه چیکار کردم آسمان کجای زندگیم اشتباه کردم ...دوست داشتنم که گناه نبود
- بگو چی گفت سعید ...
روشو برگردوند
- سعید تو رو خدا تو رو جون مادر می دونم چقدر دوسش داری نزار امید این کارو بکنه شده تا آخر عمر تو خونه می مونم ولی نمی خوام اون آیدین نامرد بهم حتا نگاه کنه
سعید : آسمان
بی حال افتادم جلو پاهاش وگریه می کردم
سعید : من پای حرفام هستم آسمان همین الان بگی دستتو می گیرم می برم
سرمو اوردم بالا ومیون گریه گفتم : نمی خوام پای حرفات بمونی سعید فقط می خوام کمکم کنی زن اون نشم
سعید : یعنی چی یعنی منو نمی خوای ؟
- نمی خوام
متعجب نگاهم می کرد
- می دونی آیدین باهام چی...
فریاد زد
سعید : چیزی نگو ...حرف نزن نمی خوام بگی هیچی نگو...
- بهت التماس می کنم امید راضی کن سعید بهت التماس می کنم من که خودمو کشته بودم کاش می زاشتن بمیرم ...اگه. اگه امید بخواد اون آشغال بهم نگاه هم کنه خودمو می کشم ...فقط همین ازت می خوام
سعید با چشای پر از اشک نگاهم کرد وگفت : من چی آسمان قید منم می زنی
- می زنم چون تو بخوای هم من نمی خوام
سعید : آسمان
- فقط ازت یه چیزی خواستم کمکم می کنی ؟
سعید : کمکت می کنم ولی ...
- ولی نداره سعید
سعید : من چی آسمان احساسم عاشقم کردی میگی نمی خوایم
- کسی که دوستت ازش لذت برده رو می...
محکم سیلی زد توصورتم
سعید : میگم حرفشو نزن داری زجرم میدی
- برو سعید فقط کمکم کن ...فراموشم کن
بلند شدم رفتم طرف اتاقم دنبالم اومد جیغ زدم
- نیا سعید برو آسمان مُرد
رفتم تو اتاقم ودر رو قفل کردم
آسمان :
اون از من بدتر بود بعد می خواست منو دلداری بده
- سعید
سعید : جونم
- سعید دقیقابگو امید دیشب اومد اونجا چی گفته تو رو خدا واقعیت رو بگو
سعید : جالب من مقصر شدم اومد عقد رو بهم بزنه نزاشتم
- به چه قیمتی ..
نگاهم کرد نگاهش که به گردنم افتاد لبشو گاز گرفت وسرشو پایین انداخت
- سعید
سرشو اورد بالا وگفت : کلا قیدمون رو زده بود من مگه چیکار کردم آسمان کجای زندگیم اشتباه کردم ...دوست داشتنم که گناه نبود
- بگو چی گفت سعید ...
روشو برگردوند
- سعید تو رو خدا تو رو جون مادر می دونم چقدر دوسش داری نزار امید این کارو بکنه شده تا آخر عمر تو خونه می مونم ولی نمی خوام اون آیدین نامرد بهم حتا نگاه کنه
سعید : آسمان
بی حال افتادم جلو پاهاش وگریه می کردم
سعید : من پای حرفام هستم آسمان همین الان بگی دستتو می گیرم می برم
سرمو اوردم بالا ومیون گریه گفتم : نمی خوام پای حرفات بمونی سعید فقط می خوام کمکم کنی زن اون نشم
سعید : یعنی چی یعنی منو نمی خوای ؟
- نمی خوام
متعجب نگاهم می کرد
- می دونی آیدین باهام چی...
فریاد زد
سعید : چیزی نگو ...حرف نزن نمی خوام بگی هیچی نگو...
- بهت التماس می کنم امید راضی کن سعید بهت التماس می کنم من که خودمو کشته بودم کاش می زاشتن بمیرم ...اگه. اگه امید بخواد اون آشغال بهم نگاه هم کنه خودمو می کشم ...فقط همین ازت می خوام
سعید با چشای پر از اشک نگاهم کرد وگفت : من چی آسمان قید منم می زنی
- می زنم چون تو بخوای هم من نمی خوام
سعید : آسمان
- فقط ازت یه چیزی خواستم کمکم می کنی ؟
سعید : کمکت می کنم ولی ...
- ولی نداره سعید
سعید : من چی آسمان احساسم عاشقم کردی میگی نمی خوایم
- کسی که دوستت ازش لذت برده رو می...
محکم سیلی زد توصورتم
سعید : میگم حرفشو نزن داری زجرم میدی
- برو سعید فقط کمکم کن ...فراموشم کن
بلند شدم رفتم طرف اتاقم دنبالم اومد جیغ زدم
- نیا سعید برو آسمان مُرد
رفتم تو اتاقم ودر رو قفل کردم
۳۸.۷k
۱۶ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.