پارت ۱۶۰ Blood moon
پارت ۱۶۰ Blood moon
ا/ت:خاله جون بخدا کوکی نذاشت بهت بگم
سوجین با حرص گفت
سوجین:ایشون غلط کرد
جونگکوک از جاش بلند شد و گفت
کوک:جان؟
اومد طرف سوجین اونم سریع اومد پشت من سنگر گرفت و گفت
سوجین:شیرمو حلالت نمیکنه اگه بذاری دستش بهم بخوره
خندیدم و گفتم
ا/ت:به من چه من تو دعوای خانوادگی دخالت نمیکنم
سوجین:ای نامرد ادم فروش
کامران اومد تو نیم قدمیم واستاد سوجین چسبیده بود بهم از پشت سنگر گرفته بود
کوک:بیب برو کنار تا حال این بچه پررو رو بگیرم
خندیدم و از جام تکون نخوردم
کوک:عزیزم برو اونطرف
سوجین:افرین دخترم ازجات تکون نخور
جونگکوک سریع اومد دستاش و باز کرد و من و سوجین و باهم تو بغلش گرفت
طوری که من کاملا تو بغلش داشتم له میشدم
سوجینم از پشت کامل چسبیده بود بهم
قهقه میزدم که یهو در باز شد
جیمین با تعجب به ما سه نفر نگاه میکرد که یهو سوجین گفت
سوجین:مثل بت وانستا اونجا بیا این روانی و بگیر من دارم له میشم
ا/ت:سوجین به جهنم من اینجا پوکید
سوجین از پشت یکی زد تو سرم
که با حالت گریه سرمو بلند کردمو و با لحن بامزه ای گفتم
ا/ت:کوکی این من و زد
جونگکوک من و تو بغلش گرفت و سوجینو ول کرد و گفت
کوک:غلط کرد الان حالشو میگیرم
و سریع رفت طرف سوجین که اونم داد زد و رفت تو بغل جیمین و گفت
سوجین: این میخواد من و بزنه :(
جیمین خندیدو گفت
جیمین:به خدا اگه دستت روش بلند شه من میدونم با تو
کوک:مثلا چه غلطی میکنی؟
جیمین:منم زن تورو میزنم
از حرصی که تو صداش بود سه تاییمون زدیم زیر خنده
خود جیمینم از خنده ما خندش گرفت
ا/ت:خاله جون بخدا کوکی نذاشت بهت بگم
سوجین با حرص گفت
سوجین:ایشون غلط کرد
جونگکوک از جاش بلند شد و گفت
کوک:جان؟
اومد طرف سوجین اونم سریع اومد پشت من سنگر گرفت و گفت
سوجین:شیرمو حلالت نمیکنه اگه بذاری دستش بهم بخوره
خندیدم و گفتم
ا/ت:به من چه من تو دعوای خانوادگی دخالت نمیکنم
سوجین:ای نامرد ادم فروش
کامران اومد تو نیم قدمیم واستاد سوجین چسبیده بود بهم از پشت سنگر گرفته بود
کوک:بیب برو کنار تا حال این بچه پررو رو بگیرم
خندیدم و از جام تکون نخوردم
کوک:عزیزم برو اونطرف
سوجین:افرین دخترم ازجات تکون نخور
جونگکوک سریع اومد دستاش و باز کرد و من و سوجین و باهم تو بغلش گرفت
طوری که من کاملا تو بغلش داشتم له میشدم
سوجینم از پشت کامل چسبیده بود بهم
قهقه میزدم که یهو در باز شد
جیمین با تعجب به ما سه نفر نگاه میکرد که یهو سوجین گفت
سوجین:مثل بت وانستا اونجا بیا این روانی و بگیر من دارم له میشم
ا/ت:سوجین به جهنم من اینجا پوکید
سوجین از پشت یکی زد تو سرم
که با حالت گریه سرمو بلند کردمو و با لحن بامزه ای گفتم
ا/ت:کوکی این من و زد
جونگکوک من و تو بغلش گرفت و سوجینو ول کرد و گفت
کوک:غلط کرد الان حالشو میگیرم
و سریع رفت طرف سوجین که اونم داد زد و رفت تو بغل جیمین و گفت
سوجین: این میخواد من و بزنه :(
جیمین خندیدو گفت
جیمین:به خدا اگه دستت روش بلند شه من میدونم با تو
کوک:مثلا چه غلطی میکنی؟
جیمین:منم زن تورو میزنم
از حرصی که تو صداش بود سه تاییمون زدیم زیر خنده
خود جیمینم از خنده ما خندش گرفت
۴.۷k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.