ویو جنا
"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"
𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏
𝐏𝐚𝐫𝐭:۶
"ویو جنا"
به من چه اینجا چییزی پیدا نکردم با حوله پیچیدم.
رفتم تو اتاق رو تخت نشستم.
لعنتی..دستم می سوزه.
انقدر حوله رو دور دستم فشار دادم که خسته شدم .
رو تخت چپکی خوابیدم.
و خوابم برد.
__
با درد زیر دلم بیدار شدم.
وای چخبره امروز؟
ساعت ۱۲ بود.
سریع نشستم.
وای قرار بود ناهار درست کنم.
دستم خونش خشک شده بود.
سریع رفتم سمت سرویس که در و باز کردم بازم دلم درد گرفت.
با فشار دستگیره رو باز کردم.
دستم شستم و سریع دویدم طبقه پایین.
خونه که سکوت خالی بود.
وای من کمرم داره میشکنه.
نکنه پر..یودم؟
نه اخه امروز زمانش نیست.
پس چمهه؟!
شروع کردم به اماده کردن غذا.
اون یارو ام میخواد بخوره نمیخواد نخوره.
با بد بختی درست کردم
و به محض اینکه یکم کارم سبک شد
رو صندلی نشستم.
احساس میکنم فشارم افتاده.
وا مگه من چقدر سر پا بودم؟!
بیشتر از اینم وایسادم..
به ضرفایه تو سینک نگاه کردم.
وایییی...
یادمه مامانم همیشه میگفت تنبلی نکنم .
برایه همین بلند شدم و ضرفا رو شستم
و باید بگم خودم و با کابینت نگه داشته بودم
بالاخره تموم شد.
حضور کسی و پشت سرم حس کردم ولی مهم نبود تا برگردم.
بیخیال از اون چرخیدم و دستام و خشک کردم.
یه دفعه جوری دلم تیر کشید که نفسم حبس شد و حتی به زور سعی میکردم نفس بکشم
نفس کشیدن بد ترم می کرد.
مطمعنم پر..یودم.
حتما تایمش به هم خورده..
وای چرا امروز همش با خون،درد،گریه..سر و کار دارم؟!
پله هار و هر جور شده بالا رفتم پریدم تو سرویس
اضافه میکنم سرویس بهداشیی.
چخبره امروز
رنگم پریده بود حال نداشت
بدی این یه هفته اینه که
احساساتی میشم.
درد دارم
لباسم و عوض کردم کارایه لازم و انحام دادم.
ساعت و نگاه کردم نیسم ساعت طول می کشید تا اماده بشه تا اون موقعه یکمی دراز بکشم...
رو تخت خوابیدم...وای
چشمام بسته شد.
ولی طولی نکشید که انگار صدایی تو گغزم پخش و شد و بلند شدم.
ساعت و نگاه کردم
یک ساعت گذشته بود.
جنا: وای غذااا..
درد و اینارو اهمیت ندادم.
وتا اشپز خونه دویدم.
در قابلمه رو برداشتم که تو دستم سوخت و از دستم پرتش کردم تو سینک
ایی
کلش سوخته بود.
قبلمه رو برداشتم سعی کردم بندازمش تو سینک..
که زخمم با داغی قابلمه برخورد کرد و اونم افتاد تو سینک صدا داد..
بازم گریه امد سراقم ..
کف دستم و محکم فشار دادم.
شیر اب و باز کردم
تا بویه سوختگی قابلمه بره
ولی یکی کنارم وایساد و
𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏
𝐏𝐚𝐫𝐭:۶
"ویو جنا"
به من چه اینجا چییزی پیدا نکردم با حوله پیچیدم.
رفتم تو اتاق رو تخت نشستم.
لعنتی..دستم می سوزه.
انقدر حوله رو دور دستم فشار دادم که خسته شدم .
رو تخت چپکی خوابیدم.
و خوابم برد.
__
با درد زیر دلم بیدار شدم.
وای چخبره امروز؟
ساعت ۱۲ بود.
سریع نشستم.
وای قرار بود ناهار درست کنم.
دستم خونش خشک شده بود.
سریع رفتم سمت سرویس که در و باز کردم بازم دلم درد گرفت.
با فشار دستگیره رو باز کردم.
دستم شستم و سریع دویدم طبقه پایین.
خونه که سکوت خالی بود.
وای من کمرم داره میشکنه.
نکنه پر..یودم؟
نه اخه امروز زمانش نیست.
پس چمهه؟!
شروع کردم به اماده کردن غذا.
اون یارو ام میخواد بخوره نمیخواد نخوره.
با بد بختی درست کردم
و به محض اینکه یکم کارم سبک شد
رو صندلی نشستم.
احساس میکنم فشارم افتاده.
وا مگه من چقدر سر پا بودم؟!
بیشتر از اینم وایسادم..
به ضرفایه تو سینک نگاه کردم.
وایییی...
یادمه مامانم همیشه میگفت تنبلی نکنم .
برایه همین بلند شدم و ضرفا رو شستم
و باید بگم خودم و با کابینت نگه داشته بودم
بالاخره تموم شد.
حضور کسی و پشت سرم حس کردم ولی مهم نبود تا برگردم.
بیخیال از اون چرخیدم و دستام و خشک کردم.
یه دفعه جوری دلم تیر کشید که نفسم حبس شد و حتی به زور سعی میکردم نفس بکشم
نفس کشیدن بد ترم می کرد.
مطمعنم پر..یودم.
حتما تایمش به هم خورده..
وای چرا امروز همش با خون،درد،گریه..سر و کار دارم؟!
پله هار و هر جور شده بالا رفتم پریدم تو سرویس
اضافه میکنم سرویس بهداشیی.
چخبره امروز
رنگم پریده بود حال نداشت
بدی این یه هفته اینه که
احساساتی میشم.
درد دارم
لباسم و عوض کردم کارایه لازم و انحام دادم.
ساعت و نگاه کردم نیسم ساعت طول می کشید تا اماده بشه تا اون موقعه یکمی دراز بکشم...
رو تخت خوابیدم...وای
چشمام بسته شد.
ولی طولی نکشید که انگار صدایی تو گغزم پخش و شد و بلند شدم.
ساعت و نگاه کردم
یک ساعت گذشته بود.
جنا: وای غذااا..
درد و اینارو اهمیت ندادم.
وتا اشپز خونه دویدم.
در قابلمه رو برداشتم که تو دستم سوخت و از دستم پرتش کردم تو سینک
ایی
کلش سوخته بود.
قبلمه رو برداشتم سعی کردم بندازمش تو سینک..
که زخمم با داغی قابلمه برخورد کرد و اونم افتاد تو سینک صدا داد..
بازم گریه امد سراقم ..
کف دستم و محکم فشار دادم.
شیر اب و باز کردم
تا بویه سوختگی قابلمه بره
ولی یکی کنارم وایساد و
- ۳۷.۹k
- ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط