p
p...54
روز بعد همه وزرای کشور به همراه مهمان های سلیب اتش همگی جمع شدن لیژان و ژان هم اومدن
پادشاه سلیب اتش..من برای اتحاد دو کشور دختر شما ژان را برای پسرم شوکای خاستگاری میکنم
شیانگفی..امر شما به جاست اما پسر شما راضی هست
ملکه سلیب اتش ..پسرم به انتخاب بزرگتر ها احترام میزاره
شوکای پوزخندی زد
ملکه مالیشان..اما شما انگار. از رفتار دختر ما خبر ندارید
پا/سلیب اتش..چطور مگه
ملکه مالیشان..دخترم هنوز رفتار خوبی نداره همشه بازیگوشی میکنه میترسم اگه دخترمو به شما بدیم بعدن شرم سار
میشیم
ملکه سلیب اتش..چطور این حرفا تا دیروز نبود حالا یهویی چی شده
ملکه مالیشان.. من فقط بخاطر دوستیمون این حرفا زدم تا بعدن اینجوری نشه که بعدن نتونم تو چشم شماها نگاه کنم
شوکای با حرفای ملکه مالیشان خوشحال شد گفت نیازی به دخالت من نیست
پا/سلیب اتش..مهم نیست دختر شما کوچیکه هنوز بچه هست بعد ازدواج کم کم رفتار درست یاد میگیره
ملکه مالیشان..چطوره از دخترم بپرسیم برای این ازدواج راضی هست یا نه
ملکه سلیب اتش..از که تا حالا برای این چیزا دختر ها خودشون تصمیم میگیرن
پا/سلیب اتش..کافیه
پادشاه سلیب اتش رو به ژان کرد و گفت
دخترم توهم نظرتو بگو
ژان..خب راستش من فکر میکنم من و شوکای برای هم مناسب نیستیم نه من به اون علاقه دارم نه اون به من
شیانگفی..بزارید پسر شماهم حرفاشو بزنه
شوکای..حرفای ژان کاملا درسته
شیانگفی..حالا که اینطوره نمیشه به این وصلت پا بزاریم
پادشاه سلیب اتش..درسته نمیشه بدون رضایت بچه ها این کارو بکنیم
شیانگفی.. اما نگران نباشید دوستی نا سر جاشه
لینگ هه ..اگه اجازه بدید من یکم صحبت کنم
روز بعد همه وزرای کشور به همراه مهمان های سلیب اتش همگی جمع شدن لیژان و ژان هم اومدن
پادشاه سلیب اتش..من برای اتحاد دو کشور دختر شما ژان را برای پسرم شوکای خاستگاری میکنم
شیانگفی..امر شما به جاست اما پسر شما راضی هست
ملکه سلیب اتش ..پسرم به انتخاب بزرگتر ها احترام میزاره
شوکای پوزخندی زد
ملکه مالیشان..اما شما انگار. از رفتار دختر ما خبر ندارید
پا/سلیب اتش..چطور مگه
ملکه مالیشان..دخترم هنوز رفتار خوبی نداره همشه بازیگوشی میکنه میترسم اگه دخترمو به شما بدیم بعدن شرم سار
میشیم
ملکه سلیب اتش..چطور این حرفا تا دیروز نبود حالا یهویی چی شده
ملکه مالیشان.. من فقط بخاطر دوستیمون این حرفا زدم تا بعدن اینجوری نشه که بعدن نتونم تو چشم شماها نگاه کنم
شوکای با حرفای ملکه مالیشان خوشحال شد گفت نیازی به دخالت من نیست
پا/سلیب اتش..مهم نیست دختر شما کوچیکه هنوز بچه هست بعد ازدواج کم کم رفتار درست یاد میگیره
ملکه مالیشان..چطوره از دخترم بپرسیم برای این ازدواج راضی هست یا نه
ملکه سلیب اتش..از که تا حالا برای این چیزا دختر ها خودشون تصمیم میگیرن
پا/سلیب اتش..کافیه
پادشاه سلیب اتش رو به ژان کرد و گفت
دخترم توهم نظرتو بگو
ژان..خب راستش من فکر میکنم من و شوکای برای هم مناسب نیستیم نه من به اون علاقه دارم نه اون به من
شیانگفی..بزارید پسر شماهم حرفاشو بزنه
شوکای..حرفای ژان کاملا درسته
شیانگفی..حالا که اینطوره نمیشه به این وصلت پا بزاریم
پادشاه سلیب اتش..درسته نمیشه بدون رضایت بچه ها این کارو بکنیم
شیانگفی.. اما نگران نباشید دوستی نا سر جاشه
لینگ هه ..اگه اجازه بدید من یکم صحبت کنم
- ۱.۸k
- ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط