هوسخان

#هوس_خان👑
#پارت111


از من بچه می خواستن؟
یه نطفه توی شکمم مهتاب میخواستن؟ پس بهشون می دادمش این کارو می کردم تا ماهرو تاوان کاری که من کردم نده!
تا ماهرو مال کس دیگه ای نشه ...
با نفس نفس کنار مهتاب افتادم و به سقف خیره شدم
اونم دست کمی از من نداشت
نفس نفس میزد و صدای ضربان قلبش رو میشنیدم
دستی به صورتم کشیدم عرق پیشونیم و پاک کردم و روی تخت نشستم
نگاهی به تخت خونی انداختم این دختر لیاقتش این نبود
حقش این نبود
من میخواستم یه زندگی خوب بهش بدم وقتی بهش نزدیک نمی شدم برای این بود که دختر بمونه که من ازش یه زن نسازم
دلم میخواست مهتاب با عشقش اینو تجربه کنه با کسی که لیاقتش و داشته باشه
برای همین بود که ازش دوری کردم میدونستم یه روزی ازش جدا میشم اون میتونه یه زندگی جدید با یه آدم جدید شروع کنه
اما کاری که این زنا کرده بودن باعث شد هم به خودم هم به مهتاب و هم به ماهرو ظلم کنم
مث کلاف سردرگم بودم
لباسم از روی زمین چنگ زدم شلوارم رو پوشیدم و پیراهنم و تنم کردم بدون اینکه دکمه هاشو ببندم از اتاق بیرون زدم....
حالم از خودم بهم می خورد از خودم که اینطور به بن بست رسیده بودم
تا به حال همچین حالی و تجربه نکرده بودم
تا به حال این قدر به هم ریخته و خراب نشده بودم ....


🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
دیدگاه ها (۱)

#هوس_خان👑#پارت112رفتم و بین درختان خودمو گم کردم هرچه فریاد ...

#هوس_خان👑#پارت113این خوشبختی که تو ازش دم میزنی هیچ ارزشی ند...

#هوس_خان👑#پارت110با فکر کردن به ماهرو شهوت کمی توی وجودم بید...

#هوس_خان👑#پارت109انگشتم روی لبش گذاشتم و گفتم ساکت باش میخوا...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_251اروم خودمو بهش نزدی...

فیک شاهزاده من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط