عشق مشکی
عشق مشکی
p 12
+ینی چی لنتی
عصبی شدم و خواستم بهش حمله کنم که غیب شد
ا.د اومد لبامو بوسید و خداحافظی کرد منم دستشو گرفتم محکم فشار دادم
+کجا بیبی گرل تنبیهت یادت رفته؟!
$ا.د:نه ددی
بااین حرفش برآید استایل بغلش کردم و بردمش تو اتاقمون و پرتش کردم روی تخت و حمله کردم سمت لباش
$ا.د:ددی لطفاً
+تهیونگ:هیشش بیبی گرل
از زبان ا.ت:
وقتی تهیونگ ا.دو بغل کرد و برد تو اتاقش اشکام ناخداگاه روی گونه هام میریخت
پوزخند ا.دو حس میکردم
حس کردم تنها ترین آدم دنیام
خیلی بی جون از پله ها بالا رفتم خیلی از خودم بدم اومد تهیونگ مال من شده بود ولی مال من نبود مال ا.د بود
رفتم تو اتاقم صدای ناله های ا.د میومد اشکام بیشتر ریخت
نمیدونم چم شده که دارم حسودی میکنم به اون ا.د عوضی
به لباس عروسم نگاه کردم الان باید تهیونگ میومد از تنم درش میآورد
عروس از من بدبخت تر داریم؟!
بااینکه تهیونگو دوست نداشتم ولی شوهرم بود بهش نیاز داشتم اونم تو شب عروسی ولی اون منو تنها گذاشت رفت پیش عشقش
لباس عروسمو با گریه درآوردم
و لباس خوابمو پوشیدم
روی تختم دراز کشیدم و پتومو بغل کردم گریه هام به هق هق تبدیل شد
دلم نمیخواست شوهرم با دختر دیگه ای باشه ولی هعی روزگار همیشه بامن بده
صدای ناله های ا.د بیشتر شد دختره عوضی میخواد منو حرص بده اینجوری بلند ناله میکنه
باحرص هنسفریو گذاشتم تو گوشم و آهنگی پلی کردم صداشم بلند کردم که صدای اونارو نشنوم
براتون 2 تا پارت میزارم چون یکی بم گف بخاطر اون میذارم🌱
p 12
+ینی چی لنتی
عصبی شدم و خواستم بهش حمله کنم که غیب شد
ا.د اومد لبامو بوسید و خداحافظی کرد منم دستشو گرفتم محکم فشار دادم
+کجا بیبی گرل تنبیهت یادت رفته؟!
$ا.د:نه ددی
بااین حرفش برآید استایل بغلش کردم و بردمش تو اتاقمون و پرتش کردم روی تخت و حمله کردم سمت لباش
$ا.د:ددی لطفاً
+تهیونگ:هیشش بیبی گرل
از زبان ا.ت:
وقتی تهیونگ ا.دو بغل کرد و برد تو اتاقش اشکام ناخداگاه روی گونه هام میریخت
پوزخند ا.دو حس میکردم
حس کردم تنها ترین آدم دنیام
خیلی بی جون از پله ها بالا رفتم خیلی از خودم بدم اومد تهیونگ مال من شده بود ولی مال من نبود مال ا.د بود
رفتم تو اتاقم صدای ناله های ا.د میومد اشکام بیشتر ریخت
نمیدونم چم شده که دارم حسودی میکنم به اون ا.د عوضی
به لباس عروسم نگاه کردم الان باید تهیونگ میومد از تنم درش میآورد
عروس از من بدبخت تر داریم؟!
بااینکه تهیونگو دوست نداشتم ولی شوهرم بود بهش نیاز داشتم اونم تو شب عروسی ولی اون منو تنها گذاشت رفت پیش عشقش
لباس عروسمو با گریه درآوردم
و لباس خوابمو پوشیدم
روی تختم دراز کشیدم و پتومو بغل کردم گریه هام به هق هق تبدیل شد
دلم نمیخواست شوهرم با دختر دیگه ای باشه ولی هعی روزگار همیشه بامن بده
صدای ناله های ا.د بیشتر شد دختره عوضی میخواد منو حرص بده اینجوری بلند ناله میکنه
باحرص هنسفریو گذاشتم تو گوشم و آهنگی پلی کردم صداشم بلند کردم که صدای اونارو نشنوم
براتون 2 تا پارت میزارم چون یکی بم گف بخاطر اون میذارم🌱
۱۳.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.