پارت ⁴_فیک یونگی

یونگی ویو
دیگه نتونستم اون دختره ه*رزه رو تحمل کنم،رفتم دنبال ا.ت،آیفون خونش رو زدم


دینگ...دینگ...


که باز شد در،اروم رفتم تو،دیدم ا.ت نشسته سر زمین و سرش و کمرش رو به مبل تکیه داده و یه سیگار تو دست چپشه و گوشیش تو دست راستش(حال کنید چقد با جزییات مینویسم🗿🚬)
با گریه زل زده به موبایلش،بوی الکل خونه رو برداشته بود،نزدیکش شدم،اروم بغلش کردم که بغلم کرد
+یونگی..چرا باهام اینکارو کردی؟؟(گریه)

-هیشش..من غلط کردم...چی به روز خودت اوردی هااا؟

+از نبود توعه


(بچه ها کلی درس ریخته سرم فردا کلی امتحان دارم فردا پارت بعدو میذارم میدونم کم بود)
دیدگاه ها (۶)

پارت آخر فیک یونگی

فیک نامجون،پارت 4

فیک نامجون_پارت سوم

پارت جدید:ببخشیدحواسم نبود خواستم اینو اپ کنم

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط