shadows murderer:قاتل سایه ها
shadows murderer:قاتل سایه ها
part:71
"4 ساعت بعد_ مرکز پزشکی دا سام"
با سرعت هرچه تمام میدوید. آرزو میکرد خبری که شنیده درست نباشه. ضربان قلبش داشت ضعیف میشد و دمای بدنش کم کم پایین میومد.
جونگ کوک: ببخشید، با من تماس گرفتید...گفتید دوست دخترم اینجاست
_اسمشون چیه؟
جونگ کوک: لیسا...مانوبان
_اوه...همونی که تصادف کرده بود؟
جونگ کوک: ت...تصادف؟ الان کجاست؟
_تو اتاق عمله ولی اوضاعش خیلی بده...امیدی به برگشتش نیست
پاهاش سست میشه و به زانو روی زمین میوفته، نفساش رو به سختی بیرون میداد و همین نشون میداد که لیسا زیاد دووم نمیاره.
"داخل اتاق عمل"
قربان داریم بیمار رو از دست میدیم
_نباید این اتفاق بیوفته الکترو شوک رو آماده کنید
×دستگاه آمادست
بزاریدش روی ۱۵۰ ژول
اما تاثیری نداشت.
۲۵۰ ژول
_آمادست
و بازم نشد.
۳۵۰ ژول
_دکتر ضربان نداره
۴۰۰ ژول
اما فایده ای نداشت لیسا رفته بود و قلبش دیگه نمیتپید. آروم چشماش رو بسته بود و انگار داشت به دیدن جنی میرفت که مطمئنا منتظرش بود.
"بیرون اتاق عمل"
جونگ کوک مدام این طرف و اون طرف میرفت. دست خودش نبود داشت دیوونه میشد که دکتر از اتاق عمل بیرون میاد.
جونگ کوک: حالش خوبه مگه نه؟ (با استرس)
دکتر سرش رو پایین میندازه و میگه: ساعت مرگ 15:25....متاسفم ما همه تلاشمون رو کردیم ولی نتونستیم نگهش داریم
بعد از شنیدن این حرف تمام دنیا برای جونگ کوک ساکت شد. تنها صدایی که میشنید خنده های لیسا پشت تلفن، چند ساعت قبل از مرگش بود. دستش رو روی قلبش میزاره، به سختی میتپید. نفسش از توی سینش بیرون نمیومد و بدنش یخ کرده بود. اما توی اون لحظات هنوز زورش رو داشت. کسایی که سعی کرده بودن جلوش رو برای رفتن به داخل اتاق بگیرن کنار میزنه و وارد اتاق میشه. کنار تخت لیسا میشینه و درحالی که اشک میریخت دستش رو میگیره.
جونگ کوک: این شوخی مسخره رو تموم کن مانوبان...میخوای دوباره زندگیم رو تباه کنی؟ (گریه)
جونگ کوک: مگه نمیخواستی انتقام جنی رو بگیری؟...مگه قرار نبود کنار من بمونی؟ (جمله دوم رو با داد گفت)
سرش رو پایین میندازه. اشکاش دست سرد لیسا رو خیس کرده بود. جونگ کوک داشت اونجا کنار جسد بی جون لیسا جون میداد. اشکاش دهنش رو شور کرده بود و صدایی جز سکوت به گوشش نمیخورد، که صدای آشنایی به اون سکوت خاتمه میده.
لیسا: جونگ کوک شی...
(قشنگ حمایت کنید لیسا رو زنده کنم)
#فیک
#ایتزی #مامامو #بی_تی_اس #بلک_پینک #اکسو #ایستریکیدز #استرو #بی_تی_بی #اسمر_فود #بی_ال #مد_گل #مدگل #پریسا #سرنا #کیوت #جین #جیمین #تیهونگ #جونگ_کوک #نامجون #شوگا #رزی #لیسا #جنی #جیسو #چانویول #دی_و #موکبانگ #السا #انا #شاد #خنده #مستر #جهیزیه
part:71
"4 ساعت بعد_ مرکز پزشکی دا سام"
با سرعت هرچه تمام میدوید. آرزو میکرد خبری که شنیده درست نباشه. ضربان قلبش داشت ضعیف میشد و دمای بدنش کم کم پایین میومد.
جونگ کوک: ببخشید، با من تماس گرفتید...گفتید دوست دخترم اینجاست
_اسمشون چیه؟
جونگ کوک: لیسا...مانوبان
_اوه...همونی که تصادف کرده بود؟
جونگ کوک: ت...تصادف؟ الان کجاست؟
_تو اتاق عمله ولی اوضاعش خیلی بده...امیدی به برگشتش نیست
پاهاش سست میشه و به زانو روی زمین میوفته، نفساش رو به سختی بیرون میداد و همین نشون میداد که لیسا زیاد دووم نمیاره.
"داخل اتاق عمل"
قربان داریم بیمار رو از دست میدیم
_نباید این اتفاق بیوفته الکترو شوک رو آماده کنید
×دستگاه آمادست
بزاریدش روی ۱۵۰ ژول
اما تاثیری نداشت.
۲۵۰ ژول
_آمادست
و بازم نشد.
۳۵۰ ژول
_دکتر ضربان نداره
۴۰۰ ژول
اما فایده ای نداشت لیسا رفته بود و قلبش دیگه نمیتپید. آروم چشماش رو بسته بود و انگار داشت به دیدن جنی میرفت که مطمئنا منتظرش بود.
"بیرون اتاق عمل"
جونگ کوک مدام این طرف و اون طرف میرفت. دست خودش نبود داشت دیوونه میشد که دکتر از اتاق عمل بیرون میاد.
جونگ کوک: حالش خوبه مگه نه؟ (با استرس)
دکتر سرش رو پایین میندازه و میگه: ساعت مرگ 15:25....متاسفم ما همه تلاشمون رو کردیم ولی نتونستیم نگهش داریم
بعد از شنیدن این حرف تمام دنیا برای جونگ کوک ساکت شد. تنها صدایی که میشنید خنده های لیسا پشت تلفن، چند ساعت قبل از مرگش بود. دستش رو روی قلبش میزاره، به سختی میتپید. نفسش از توی سینش بیرون نمیومد و بدنش یخ کرده بود. اما توی اون لحظات هنوز زورش رو داشت. کسایی که سعی کرده بودن جلوش رو برای رفتن به داخل اتاق بگیرن کنار میزنه و وارد اتاق میشه. کنار تخت لیسا میشینه و درحالی که اشک میریخت دستش رو میگیره.
جونگ کوک: این شوخی مسخره رو تموم کن مانوبان...میخوای دوباره زندگیم رو تباه کنی؟ (گریه)
جونگ کوک: مگه نمیخواستی انتقام جنی رو بگیری؟...مگه قرار نبود کنار من بمونی؟ (جمله دوم رو با داد گفت)
سرش رو پایین میندازه. اشکاش دست سرد لیسا رو خیس کرده بود. جونگ کوک داشت اونجا کنار جسد بی جون لیسا جون میداد. اشکاش دهنش رو شور کرده بود و صدایی جز سکوت به گوشش نمیخورد، که صدای آشنایی به اون سکوت خاتمه میده.
لیسا: جونگ کوک شی...
(قشنگ حمایت کنید لیسا رو زنده کنم)
#فیک
#ایتزی #مامامو #بی_تی_اس #بلک_پینک #اکسو #ایستریکیدز #استرو #بی_تی_بی #اسمر_فود #بی_ال #مد_گل #مدگل #پریسا #سرنا #کیوت #جین #جیمین #تیهونگ #جونگ_کوک #نامجون #شوگا #رزی #لیسا #جنی #جیسو #چانویول #دی_و #موکبانگ #السا #انا #شاد #خنده #مستر #جهیزیه
۶.۴k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.