سرنوشت متصل 2
Part 6
#باش (سرد)
دختر خیلی اروم و بی نقصی بود ولی یچیزی داره اذیتم میکنه این چرا اینقدرررر شبیه یکیههههه
قلش بک به ساعت هشت شب*
بلخره تموم شد اون پرونده هااا دهن سرویسا چخبرشونههه
باید سر از کارشون در بیارم تا برای رئیس بفرستم
ههه بلخره این شرکت کوفتی هم نابودش میکنیم (پوزخنده)
سوار اسانسور شدم داشت در بسته میشد که یکی با پا های پابرهنه اومد جلو اسانسور و دکمه رو زد با تعجب داشتم نگاه اش میکردم این دیگه کیه
= در داشت بسته میشد و کسی تو شرکت نبود منم که از تنهایی فوبیا داشتم فهمیدم کسی تو اسانسوره چون کفشه پاشنه بلند پوشیده بودم باید هر چه سریع تر میدوییدم سریع دراوردم و تو دستم گرفتم و با سرعت جت خودمو رسوندم که شتتتت ابروم رفت روز اول این کی سر و کلش پیدا شد
با خجالت معذرت خواهی کردم و سوار اسانسور شدم و کفشمو پوشیدم که رسیدیم طبقه همکف معلوم بود پسره ماشین نداشت و ازش خواستم تا برسونمش
= میرین؟
# نه دارم میام(سرد)
= میتونم همراهیتون کنم؟
ویو لیام
از اونجایی که باید هر چه سریعتر از شرکت سر در بیارم و دست پر پیش رئیس برم باید از زیر زبون خیلیا بکشم بیرون یچیزایی
#مزاحم نیستم؟
= نه بابااااا خوشحالم میشم
پرش زمانی به توی ماشین *
= خیله خب ادرس و میدی؟
# برو میگم (سرد)
= هوفف تحمل داره سر ریز میشه چرا فکر میکنه من نوکرشم؟(تو دلش)
= خیله خب
تو ماشین هیچ حرفی رد و بدل نمیشد و سکوت همه جا رو گرفته بود که شکست
# اومم شما چه نسبتی با اقای جئون دارید؟
= کارمندش
# با بچه صحبت نمیکنی (اخم)
= دوست بابامه
#اومم
خب اسم پدرتون چیه مگه؟
= تهیونگ کیم تهیونگ
چیشده؟ چرا اینا رو میپرسی؟
# حوصله ام سر رفت بود همینجوری
خب چرا پیش پدرت کار نمیکنی؟
= نمیخواستم نسبت فامیلیمون باعث پارتی بازیم تو شرکت پدرم باشه و عموم یا همون اقای جئون خواستن برم پیششون
#هوممم اینجا رو بپیچ به چپ
= حله
خب راجب خودت بگو
مادرت؟ پدرت؟ تک فرزندی؟
# پدرم مرده و نه تک فرزند نیستم یه خواهر دارم مادرمم سرایداره
( بچه ها چون لیام تو شرکت به عنوان جاسوس کار میکنه نباید اطلاعات بده و همه رو دروغ گفته حتی فامیلیش )
اووو خب پیاده میشم ممنون
=اسکلی؟ بغل بزرگراه؟
# حرف دهنت و بفهم حتما دلیل دارم که میگم
=چته بابا کصمغز
نگه داشت*
=صیکتیر پایین
#مادر***( زیر لب) پیاده شد
خماریییی🌚
شرطا
12 تا لایک
5 تا کامنت
54 تا دنبال کننده
نویسنده
https://wisgoon.com/helena157
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون🤍🌹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.