ادامه پارت قبل 🗿👩🏻🦯
ادامه پارت قبل 🗿👩🏻🦯
دستی توی موهاش کشید و گفت :
طاها- نمیخوای منو ببینی دیگه؟
سری تکون دادم که گفت :
طاها- اوکی، پس خداحافظ برای همیشه خانوم صادقی، میرم که بمیرم.
بدون هیچ معطلی از اتاق خارج شد،دلم میخواست داد بزنم بگم نرو غلط کردم، من حتی یک لحظه هم بدون تو نمیتونم برگرد، ولی غرور لعنتیم اجازه اینکار رو نمیداد!
کلافه چشمام رو بستم و سعی کردم بخوابم، با صدای همهمه و جیغ و دادی که از بیرون میاومد چشمام رو باز کرد همون لحظه در اتاق با شدت باز شد و نیاز و ترانه با گریه اومدن داخل، ترسیده لب زدم :
رها- چیشده؟
نیاز با گریه لب زد :
نیاز- طاها، طاها رفته بالا پشتبوم بیمارستان میخواد خودشو بندازه پایین.
#عشق_پر_دردسر
دستی توی موهاش کشید و گفت :
طاها- نمیخوای منو ببینی دیگه؟
سری تکون دادم که گفت :
طاها- اوکی، پس خداحافظ برای همیشه خانوم صادقی، میرم که بمیرم.
بدون هیچ معطلی از اتاق خارج شد،دلم میخواست داد بزنم بگم نرو غلط کردم، من حتی یک لحظه هم بدون تو نمیتونم برگرد، ولی غرور لعنتیم اجازه اینکار رو نمیداد!
کلافه چشمام رو بستم و سعی کردم بخوابم، با صدای همهمه و جیغ و دادی که از بیرون میاومد چشمام رو باز کرد همون لحظه در اتاق با شدت باز شد و نیاز و ترانه با گریه اومدن داخل، ترسیده لب زدم :
رها- چیشده؟
نیاز با گریه لب زد :
نیاز- طاها، طاها رفته بالا پشتبوم بیمارستان میخواد خودشو بندازه پایین.
#عشق_پر_دردسر
۱۹.۱k
۲۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.