پارت ۲
پارت ۲
کتابو دادم دست نامی و خودم بغلش دراز کشیدم
ولی تا کتابو باز کرد صفحه هاش از جلد کنده شدن
+وای بازم....
-اشکال نداره بابا بیا بدون جلدش بخونیم
تقریبا آخرای کتاب بودیم که مامان برای ناهار صدامون کرد
من و نامی دست همدیگه رو گرفتیم و رفتیم سر میز غذا خوری
روی صندلی نشستیم تا غذا بخوریم
غذامون که تموم شد یه لیوان آب خواستم
نامجون برام تو لیوان آب ریخت و خواست بهم لیوانو بده که افتاد و شکست
بابا:ای بابا خستم کردی پسر! تا کی می خوای وسیله هامونو همین طور خراب کنی منم هی درست کنم؟ تا الان نصف پولامون به خاطر خرابکاریای تو رفته!
+متاسفم.....
بابا:الان تاسف تو به چه درد من میخوره؟؟؟ اگه راست میگی خسارت بده!
-بابا!
+منو ببخشید....من برم بهتره
-نه مونی بمووون
+نمی خوام بیشتر از این وسایلتونو خراب کنم
بارونیشو پوشید و رفت
-بابا؟ برای چی اینکارو کردی؟
بابا:تو واقعا چی تو این دیدی که باهاش وارد رابطه شدی؟ فقط قراره وسایلو خراب کنه
مامان:اشکال که نداره یه سری از آدما همچین عادتی رو دارن اگه یکم روش کار کنیم درست میشه
بابا:واسم مهم نیست اون فقط بلده گند بزنه به زندگیمون*از روی صندلیش بلند میشه* یه لقمه غذا رو کوفتمون کرد....
-شماها باید یه فرصت به نامی بدین!
مامان:می دونم عزیزم اون که از قصد این کارارو نمیکنه ولی باباتو که میشناسی
-هعی مرسی مامان بابت غذا*میره اتاقش*
پایه این بریم بابای ا/ت رو بزنیم؟؟🔪🔪
کتابو دادم دست نامی و خودم بغلش دراز کشیدم
ولی تا کتابو باز کرد صفحه هاش از جلد کنده شدن
+وای بازم....
-اشکال نداره بابا بیا بدون جلدش بخونیم
تقریبا آخرای کتاب بودیم که مامان برای ناهار صدامون کرد
من و نامی دست همدیگه رو گرفتیم و رفتیم سر میز غذا خوری
روی صندلی نشستیم تا غذا بخوریم
غذامون که تموم شد یه لیوان آب خواستم
نامجون برام تو لیوان آب ریخت و خواست بهم لیوانو بده که افتاد و شکست
بابا:ای بابا خستم کردی پسر! تا کی می خوای وسیله هامونو همین طور خراب کنی منم هی درست کنم؟ تا الان نصف پولامون به خاطر خرابکاریای تو رفته!
+متاسفم.....
بابا:الان تاسف تو به چه درد من میخوره؟؟؟ اگه راست میگی خسارت بده!
-بابا!
+منو ببخشید....من برم بهتره
-نه مونی بمووون
+نمی خوام بیشتر از این وسایلتونو خراب کنم
بارونیشو پوشید و رفت
-بابا؟ برای چی اینکارو کردی؟
بابا:تو واقعا چی تو این دیدی که باهاش وارد رابطه شدی؟ فقط قراره وسایلو خراب کنه
مامان:اشکال که نداره یه سری از آدما همچین عادتی رو دارن اگه یکم روش کار کنیم درست میشه
بابا:واسم مهم نیست اون فقط بلده گند بزنه به زندگیمون*از روی صندلیش بلند میشه* یه لقمه غذا رو کوفتمون کرد....
-شماها باید یه فرصت به نامی بدین!
مامان:می دونم عزیزم اون که از قصد این کارارو نمیکنه ولی باباتو که میشناسی
-هعی مرسی مامان بابت غذا*میره اتاقش*
پایه این بریم بابای ا/ت رو بزنیم؟؟🔪🔪
۲۷.۲k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.