p4
2ماه بعد....
ساعت ۲نصف شب بود و تهیونگ هنوز نیومده بود....
شاید پیش دوست دخترشه.... ولی فک نکنم داشته باشههه!
شایدم داره...
دیدم صدای کلید اومد و تهیونگ اومد تو....
چهرش غمگین بود...
خیلی دوست داشتم ازش بپرسم چیشده....
ولی روم نمیشد
قلبم از نگرانی داشتمیپرید بیرون...
_تو چرا نخوابیدی؟
+اخه تو نیومدی....
_با من چیکار داری؟
+آها هیچی...
چقدر رفتارش سرد بود....
این قطعا به من علاقه ای نداره...
ولی من دارم جذبش میشم....
+چیزی خوردی؟
_اره خوردم...
چطور؟
+هیچی همینطوری پرسیدم...
رفتم سمت اشپز خونه...
داشتم از شیر اب آب میخوردم و وقتی برگشتم تهیونگ و میلی متری خودم دیدم...
+ترسیدم!چته؟..
لبخند زد و گفت
_هیچی..
اههه بازم بد صحبت کردم لعتتیی...
+گشنته؟
_خیلی!
+خب نودل داریم تو کابینت...
_می...میشه تو برام درست کنی؟(لبخند)
+چر...آها اره(لبخند دندون نما)
_(زل زده بهش با لبخند جذاب)
احساسمیکنم مسته....
ولی آدم اونجوری ای نیست...
ولی هستااا چون از پسری که کت چرم مشکی و بوت بپوشه نمیشه انتظار بیشتری داشت..
تو دانشگاه خیلی درسخونه ولی اینجا نه...
+هه هه...میگم اتفاقی افتاده چرا زل زدی به من؟
_نه مگه باید اتفاقی بیوفته؟
+ببینمت...مستی؟
_شاید....
اوههه من میگم این یه چیزیش هست!
+میخوای برو بشین خودم برات آماده میکنم...
_راحتم...
اخهه لعنتیی شاید من راحت نیستتممم...
+اوکی!
#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
ساعت ۲نصف شب بود و تهیونگ هنوز نیومده بود....
شاید پیش دوست دخترشه.... ولی فک نکنم داشته باشههه!
شایدم داره...
دیدم صدای کلید اومد و تهیونگ اومد تو....
چهرش غمگین بود...
خیلی دوست داشتم ازش بپرسم چیشده....
ولی روم نمیشد
قلبم از نگرانی داشتمیپرید بیرون...
_تو چرا نخوابیدی؟
+اخه تو نیومدی....
_با من چیکار داری؟
+آها هیچی...
چقدر رفتارش سرد بود....
این قطعا به من علاقه ای نداره...
ولی من دارم جذبش میشم....
+چیزی خوردی؟
_اره خوردم...
چطور؟
+هیچی همینطوری پرسیدم...
رفتم سمت اشپز خونه...
داشتم از شیر اب آب میخوردم و وقتی برگشتم تهیونگ و میلی متری خودم دیدم...
+ترسیدم!چته؟..
لبخند زد و گفت
_هیچی..
اههه بازم بد صحبت کردم لعتتیی...
+گشنته؟
_خیلی!
+خب نودل داریم تو کابینت...
_می...میشه تو برام درست کنی؟(لبخند)
+چر...آها اره(لبخند دندون نما)
_(زل زده بهش با لبخند جذاب)
احساسمیکنم مسته....
ولی آدم اونجوری ای نیست...
ولی هستااا چون از پسری که کت چرم مشکی و بوت بپوشه نمیشه انتظار بیشتری داشت..
تو دانشگاه خیلی درسخونه ولی اینجا نه...
+هه هه...میگم اتفاقی افتاده چرا زل زدی به من؟
_نه مگه باید اتفاقی بیوفته؟
+ببینمت...مستی؟
_شاید....
اوههه من میگم این یه چیزیش هست!
+میخوای برو بشین خودم برات آماده میکنم...
_راحتم...
اخهه لعنتیی شاید من راحت نیستتممم...
+اوکی!
#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۳۴.۴k
۲۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.