مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

p

p...11



لی مین حرفای دینگ یوشی و ییبو شنیده بود به نئوهو خبر داد که قراره مراسم نامزدی بگیرن

برای لی مین یه نامه از طرف نئوهو اومد و یه قوطی پر از یه مواد
لی مین نامه باز کرد تو نامه دید که کشیده

نئوهو حرفاش تو نامه
حواست باشه که لو نری تو مهمونی این بهترین فرصته که ییبو بکشیم این قوطی توش سم کشنده هست اگه تو غذا ریخته بشه بعد دوساعت فرد میمیره نه بو داره نه طعم فقط کافیه این سمو بریزی تو کاسه ییبو و اونوقت دیگه کار ما راحته میشه بعدش حمله میکنیم به اواندل و نابودشون میکنیم

لی مین یه نگاه به قوطی انداخت خودش از سم اینا سر رشته داشتومیدونست این سم قدی هست که اگه آدم بخوره دیگه زنده نمیمونه نامه سوزوند سمو برداشت قائم کرد و هیچ اثری باقی نذاشت چونکه شی چو نبود کار لی مین راحت تر میشد بخاطر اینکه اون اون همیشه تو کار های لی مین فضولی میکنه

و شی چو به سرزمین شیاطین رسید و مخفیانه وارد شد به عنوان برده بخاطر اینکه تو قلمروی شیاطین از در ورود محافظت میشه با جادوی خاص فقط افراد فرقه شیاطین میتونن بازش کنن وقتی داخل شد از بقیه برده ها جدا شد و خودشو به مرکز شهر رسوند و یه جا برای اقامت پیدا کرد شهر خیلی تاریک بود نسبت به اواندل و چهار قلمروی دیگه

ییبو اومد پیش چوجینگی

چوجینگی یه لباس خوب تنش کرده بود و عصابی به خودش رسیده بود
چوجینگی.. چی باعث شده به اینجا بیایید

ییبو ..خودت خوب میدونی من به ازدواج راضی هستم هفته آینده نامزدی میگیریم

چوجینگی.. با ذوق گفت واقعا راضی شدید

ییبو ..اما همین امروز میری و پدرمو راضی میکنی حکم لغو کنه

چوجینگی.. باشه
ییبو.. در ضمن تا روز عروسی باید از من فاصله بگیری

چوجینگی یکم تردید داشت اما قبول کرد


شب شد بود و ژان تو اتاقش خواب بود اتاقش با بقیه یکم فاصله داشت

یه گروهی وارد کوهستان مخفی شد
و به اونجا حمله کرد سرپرست متوجه شد که حمله شده اما کاری نکرد شانگ یهو دید که یه عده اومدن به اونجا و داشتن سرباز هارو میکشتن شانگ یکم دستو پاچه شد ولی متوجه ش. یه دختر اونارو رهبری میکنه و...............
دیدگاه ها (۰)

p...12دختریکه گروهو رهبری میکرد شانگو دستگیر کرد و رفت سمت ا...

p ..13خبر نامزدی چوجینگی و ییبو همه جا پیچید برای سلیب اتش و...

p....10ییبو از دست پدرش عصبانی بود برای همین رفته بود اریندل...

فالو =فالوp....9ییبو هنوز پلاک زنجیر ژان داشت و باهاش یاد ژا...

p81جنگ هنوز ادامه داشت در سلیب اتش خسارت های زیادی ب انها وا...

p80نئوهو با ارتشش به سلیب اتش رسید ارتشش اینقد بزرگ بود که ب...

p..87شوکای با بقیه رسیدن یوشوشین به وانگ زل زده بود که لینگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط