سلطنت راز آلود

//سلطنت راز آلود//
ادامه پارت 47

ژ/ریتزو : ولی عالیجناب این بهترین کار.....
جیمین دستش را مشت کرد و محکم به دسته صندلی شاهانه اش کوبيد که صداش در آن سالن بزرگ اکو شد و باعث شده همه ساکت بشوند
و با لحنی خش دار و غضبناک گفت
جیمین : اینکه مثل کفتار ها یه مردم حمله کنید و مثل خون‌آشام های خونشون رو به بمکین این از کی شده بهترین تصمیم...
فردی ديگري از مقامات که این تصمیم را بیان کرده بود و با مخالفت شدید پادشاه روبه رو‌ شده بود با عصبانیت از روی صندلی اش بلند شد
....ولی عالیجناب ما..
جیمین بار دیگر با صدای نسبتأ بلند غرید
جیمین : همين که گفتم اگر کسی بار دیگر با تصمیم مخالفت کنه روزگارشو سیاه میکنم ختم جلسه‌
با قدم های محکم که از خشم و عصبانیت بود آن مکان را ترک کرد
و به سمته بیرون قصر قدم برداشت خطاب به ماتیاس گفت
جیمین : نمیخوام هیچ کس دنبال بیا همه رو مرخص کن
ماتیاس با اشاره به بقیه کنیز فهماند که آنجا را ترک کند و به سمته پادشاه اش برگشت
ماتیاس : جای میخواهید بروید
جیمین که حال لحنش آرام تر شده بود نگاهش را به باغ زیبا بیرون قصر دوخت
جیمین : میخوام برم باغ پشت قصر بايد یکم تنها باشم نیازی نیست تو هم بیایی
ماتیاس تعظيم کوتاهی کرد و به درخواست پادشاه اش او را تنها گذاشت،

این داستان ادامه دارد؟


غلط املایی بود معذرت
دیدگاه ها (۲۳)

//سلطنت راز آلود//پارت 48عشق گاهی اقتدار گاهی سقوط گاهی درد ...

//سلطنت راز آلود//پارت 49ویویان : ریونا لطفا این بهترین کاره...

//سلطنت راز آلود//پارت 47مارتا با تعجب و حیرت فراوان به ملکه...

//سلطنت راز آلود//پارت 45چشمانش را با اشعه‌های نور خورشید که...

𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 ::part¹⁵"جونگکوک:الو؟تهیونگ؟خواست لب باز کنه چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط